آن قسمت سوکت تلفنهای آلمانی که به گوشی متصل میشود چهار سیمه و سمتی که به پریز تلفن وصل میشود دو سیمه است . چندی پیش برای اصلاح یک سوکت به مغازه فروش و تعمیرات تلفن رفتم . صاحب مغازه مردی مسن و با ظاهری کاملاً مذهبی بود . در خواست را مطرح کرده و ایشان کار را انجام دادند . در منزل سیم تلفن را که وصل کردم ارتباط بر قرار نشد . سوکت دو سیمه را بجای اینکه دو سیم کناری را وصل کند دو سیم از یک طرف گرفته بود . وقتی مطلب را به او گقتم نگاه کرد و گفت نه کاملاً درست است و به گفته خود اصرار میورزید من خواستم کس دیگری را بیاوریم تا قضاوت کند اما او گفت این را میشکنم و درست دیده خواهد شد . چکش را برداشت و چنان ضربه ای بر آن وارد آورد که لهیده شد . گفتم حاج آقا دیگر که چیزی معلوم نیست اما او باز اصرار میکرد که درست بوده و میگفت باید تلفنت را میآوردی تا همینجا برایت تست میکردم . منکه دیگر مدرکی در دست نداشتم تا حقانیت خود را ثابت کنم بیاری پروردگار فکر تازه ای در ذهنم درخشید . به او گفتم : حاج آقا شما حقیقتاً مطمعنید که درست بوده و هیچ شکی ندارید او باز هم تایید کرد که کاملاً مطمعن است . به او گفتم بسیار خوب یک قراری میگذاریم ، گفت چه قراری . گفتم : من خسارت کار را بشما میدهم اگر حق با من بود تمام اعمال خوبی که تا بحال انجام داده ای برای من . شما از من خسارت نگیر اگر حق با شما بود تمام اعمال خوب من برای شما . ناگهان دیدم مثل آدمی که برق گرفته باشدش تکانی خورد و در حالی که سرش را بزیر انداخته بود گفت نه ، حق با شما بود من اشتباه کردم . من از اینکه سنم از او کمتر بود قدری خجالت کشیدم که با بزرگتر از خودم چنین رفتاری کردم . لذا برادرانه به او گفتم شما چرا حاج آقا ؟ شما که از چهره تان مشخص است مرد با خدا و نماز خوانی هستید چرا ادای آدمهای بی دین و بی ایمان را در میآورید . بهر حال جریان تمام شد و من با خاطری آسوده داشتم از مغازه بیرون میآمده که با خودم فکر کردم نه اینطوری درست نیست که بروم . برگشتم و چیزی حدود دوازده هزار تومان از مغازه اش خرید کردم . که بیشترش وسیله ای بود که به دو لنگه درب نصب میشد و وقتیکه درب را باز میکردیم سوت میکشید . مانند دزدگیر عمل میکرد بنده خدا خیلی هم ارزان میداد فکر میکنم دانه ای هزار تومان بود پنج عدد داشت منهم همه را خریدم و به آشنایانی که برای دیدن مادرم به خانمان میآمدندو با خود چیزی میآوردند ، هدیه دادم . اگه بدونید چقدر خوشحال میشدند . دیگر کسی نمیتوانست بی سر و صدا وارد آپارتمانشان شود .
حسین نوری که خاموشی ندارد ـ رهش ره به فراموشی ندارد ـ به راه شاهدان او قدم نِه ـ که خون،غیر از رهش جوشی ندارد ـ همه در عشق جانان مست مستند ـ نیازی کس به می نوشی ندارد ـ شویم قربانی شاهی که کهنه ـ ردایش جای سر دوشی ندارد ـ هزار زائر فدای کربلایش ـ که در خون خفته چاووشی ندارد ـ گلی چون در عزایش خالص آیی ـ که هشیاری و مدهوشی ندارد ـ به عشق یار نقاب از چهره بردار ـ که عزمی جز خطا پوشی ندارد ـ دلِ بی عشق رویش روز محشر ـ تهی دست است و ره توشی ندارد . ضمن عرض تسلیت بمناسبت فرا رسیدن اربعین حضرت اباعبدالله الحسین ( ع ) و هفتاد و دو یار باوفای ایشان ، این سروده را طی سالهای گذشته به کربلایی جواد مقدم دادم و گمانم ایشان در ساری در یکی از مجالس عزاداری بصورت نوحه خواندند .
مایل هستید خودتان را محک بزنید تا بدانید دین دار واقعی هستید یا نه ؟ ببینید راه پیامبرتان را درک کرده اید یا نه ؟ ببینید منتظر واقعی امامتان هستید یا نه ؟ خیلی ساده است . وقتی صحنه هایی را که از تلویزیون مشاهده میکنید که تصاویر زمین خوردن و افتادن انسانها در آنهاست و هدف آن از اسلام بی خبران خنداندن شماست میخندید یا نه ؟ در پارک و یا محلی که ورزش اسکیت میکنند وقتی کسی میافتد میخندید یا ناراحت میشوید ؟ کسی روی برف سر میخورد ، از به زمین خوردنش میخندید ؟ نمیخواهم بنویسم که آن صحنه ها از تلویزیون ، که صدای خندیدن هم روی آن هست از سوی مسؤلینی که اسلام را درک کرده اند پخش میشود ، بلکه میخواهم بنویسم که میتوانید تصور بکنید که امام زمان ( عج ) با دیدن این صحنه ها بخندند . البته دین دار بودن به خندیدن و یا نخندیدن به این صحنه ها نیست بلکه ثمره دین داری شما موجب درک واقعی از این صحنه ها میشود . در اینجا لازم میدانم اضافه کنم که اکثر برنامه های تلویزیونی به بیراهه کشیدن افکار است . همین تبلیغات ، دوست داشتم برنامه یک ساعته ای را که یکی دو سال بعد از انقلاب از تلویزیون خودمان که در جهت مخرب بودن آن ، پخش شد میدیدید . ما اگر بخواهیم در مورد مطلبی تفکر کنیم باید به عوامل ریشه ای آن بنگریم و به سابقه ای که در آن وجود دارد رجوع کنیم . روز قیامت عدالت پروردگار گناه عده ای را از چشم عده ای دیگر میبیند . پس ما نمیتوانیم با دیدن گناه کسی او را محکوم کنیم . یعنی اگر کسی را دیدیم که به این صحنه ها خندید او را بی دین تصور کنیم . ما نمیتوانیم از مردم عادی انتقاد کنیم اما تا جایی که اصلاح و یا تعویض شوند میتوانیم از مسؤلین ایراد بگیریم .
مصیبت نامه ی زهرای اطهر مرا در اشک و خون کرده شناور نوای ناله از هر سو بلند است یکی بر سینه میکوبد یکی سر دو دهه دل گرفتاره هوای گریه بسیاره مادر ما هنوز انگار میون در و دیواره تو مادران را مادری، بهتر مادر اهل عزا را یاوری ، محشر مادر دل از دل ما میبری ، یکسر مادر یا فاطمه یا فاطمه ....... چرا مادر ز بابا رو گرفتی چراغ خانه را کم سو گرفتی چرا دستی که سرشار از دعا بود به خلوت رفته بر پهلو گرفتی فضای خونه شد تاریک گذر از کوچه هاباریک بارالله مادرم زهرا شهادت را شده نزدیک کودکت از رویت خجل ، یاور مادر نمیکنه دل از تو دل ، دلبر مادر حق تو حق آب و گل ، برتر مادر یا فاطمه یا فاطمه ....... چه سری پشت پرده بوده آخر که خاموشی گزید آن لحظه داور خلائق جملگی در امتحانند از آغاز بشر تا صبح محشر تو هم خود را محیا کن به اشکی قفل دل وا کن اگه گم کرده ای ره رو تو روضش راه و پیدا کن بهشتِ زیر پای هر ، رهبر مادر خاک پای تو تاج سر ، سرور مادر جواهر و لعل و گهر ، سرتر مادر یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه . التماس دعا ( قبر ناپیدای او پنهان شده در سینه ام میکشد آخر مرا پنهان غم دیرینه ام گه نگاهم میرود دنبال او تا بیکران گه زداغش آتش افتد در میان جسم و جان فاطمه یا فاطمه .......) این شعر را در ایام فاطمیه سرودم و به مجلس عزایی بردم تا بخوانم اما دیر رسیدم و مراسم تمام شده بود لذا به هیئت بین الحرمین بردم و بدست کربلایی جواد مقدم رساندم و ایشان با نوایی بسیار سوزناک همان شب خواندند . نوحه بالا را هم به سبک یکی از نوحه های ایشان که در همین ایام خوانده بودند سرودم . عاشقان اهل بیت ما را هم در دعای خود فراموش نکنند .
دلم با روضه هایت خو گرفته چش از گریه برایت سو گرفته در این وادی ندیدم خوش تر از عشق که عشق از عشقت آبرو گرفته ......... مولا مولا مولا حسین نور دل زهرا حسین ورد لب افلاکیان صبح و ظهر و شب یا حسین
.: Weblog Themes By Pichak :.