سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 90/10/29 | 8:27 صبح | نویسنده : راوندی

بیشتر از ده سال است که از آن شب گذشته و بنده امروز بمناسبت نزدیک شدن به شهادت آقایی که بخاطرش در طفولیت حلقه به گوشم کردند و در ضریح مطهرش انداختند که بنده بنوعی خود را غلام امام رضا ( ع ) میدانم ، تصمیم گرفتم که آن مطلبی را که اتفاق افتاد شرح دهم تا شاید راه و رسم ارتباط بر قرار کردن با معصومین را که دیگر هرگز نتوانستم تکرار کنم  شاید کسانی باشند که بتوانند . چند سال بود که طرف چپ سینه ام در هفته چند بار دردهای وحشتناکی میگرفت بحدی که از شدت درد باید مقداری خم میشدم تا از درد کاسته شود . هر چه دکتر رفتم و آزمایشات مختلف انجام شد علت آن مشخص نشد و کم کم داشت این تصور برایم بوجود می آمد که باید تا پایان عمر آنرا تحمل کنم . همان سالها نه به قصد زیارت بلکه برای کار دیگری باید به مشهد میرفتم  اتفاقاً در تمام طول عمرم یک بار سوار هواپیما شدم و آنهم همان شب بود . نیمه های شب به مشهد رسیدم و بهتر دیدم یکراست برای زیارت به حرم بروم . البته در نظر داشتم شفای درد سینه ام را از آقا طلب کنم . با ذکر صلوات و زیارت نامه نخوانده وارد شدم آنشب حرم خلوت بود و براحتی دست به ضریح میرسید جایتان خالی ، حدود ده دقیقه ای گریه سیری کردم و دائم از آقا میخواستم که از خدا بخواهد این درد مرا شفا دهد . وقتی خسته شدم ، به کنار رفته و همانجا نشستم و به ضریح خیره شدم . دقایقی بعد مردی در حالی که دختر بچه ده ، دوازده ساله ای را روی دو دست گرفته بود کنارم نشست  بی اختیار از او پرسیدم پدر جان چه شده ؟ او گفت : دخترم از وقتی که به دنیا آمد، بدنش لمس بود آوردمش اینجا ببینم میتونم شفاشو بگیرم . به او گفتم : معمولاً کسانی که اینگونه بیماران را به اینجا می آورند مریض را با پارچه یا ریسمانی به پنجره فولاد متصل میکنند و او را راهنمایی کردم تا به آن سو برود و خودم برگشتم و همانجا نشستم . بفکر فرو رفتم ، منی که چند سال بود بتنهایی بچه داری کرده بودم خوب میفهمیدم آن پدر چه میکشد . بخودم گفتم ما رو باش این درد هفته ای یکی دو بار میگیرد و ول میکند این بنده خدا را ببین که دائماً گرفتار است و بیشتر از اینکه بحال خودم منقلب شده بودم بحال او و سایر زائرین ، گریستم و از خدا خواستم حاجات همه را بدهد . آنشب را تا صبح بیدار بودم و فردای آنروز به منزل اقوام رفتم . ولی از آن زمان به بعد هرگز آن درد بسراغم نیامد البته بعدها طپش قلب گرفتم که با قرص خوب شد ولی هرگز آن درد را احساس نکردم . یکی از اقواممان در مشهد میگفت دراویش برای اینکه حاجت خود را بگیرند به حرم میروند و برای دیگران دعا میکنند . خوب منهم از همین عمل ، بهبودی حاصلم شد اما نیت این را نداشتم که برای دیگران بخواهم تا بخودم بدهند و نکته همینجاست . اگر توانستیم آن حالتی را که بی اختیار بمن دست داد در خود بوجود بیاوریم و نیتمان از قبل تعیین شده نباشد که ( حرم برویم ، برای دیگران دعا کنیم تا حاجت خودمان را بگیریم ) بی شک خدایی که درون انسانها را بخوبی میبیند چنانچه مصلحت بداند ، اجابت خواهد کرد . اصلاً راجع به من فکر نکنید که حالا من چه احساسی دارم  و یا چه آدم خوبی هستم . یک بار دیگر هم نوشتم دیگر فکر نمیکنم بتوانم آن عمل را تکرار کنم ولی بخوبی دانستم که راه ارتباط با خدا چیست . حتماً لازم نیست در مکان مقدسی باشیم . هر کجای این زمین و هر زمانی که میگذرد هنگام نزدیک شدن به خداست . البته بخوبی میدانید که هر کس هر قدر به خدا نزدیکتر شود امتحانش دشوار تر میگردد و این احساسیست که مؤمنین واقعی آنرا بخوبی درک میکنند . آنانکه در خواب خوش ارتباط با خدا بسر میبرند و مردم را بازیچه و خدمتگزار خود میدانند و اجازه میدهند در پیشگاهشان تعظیم کنند و یا دست آنان را ببوسند ، روز قیامت به عذابی سخت دچار شده و پروردگار به آنان میفرماید ( بچش که تو نزد ما خیلی عزیز هستی ) اگر از این مطلب چیزی عایدتان شد فقط برای شفای مادرم دعا کنید.




  • مطالب علمی
  • فروش بک لینک انبوه