پيام
+
سلام دوستان * ... فيد مشاعره ...* لطفاً شعر از خودتان باشد حتي اگر براي اولين بار باشد که ميسراييد :) بيشتر از وزن و قافيه سعي کنيد شعرتان معاني خوبي داشته باشد :) شعر * پر رنگ *، گفتگو کم رنگ @};-





* راوندي *
98/9/7
* راوندي *
عکسها توسط اينجانب از برنامه مشاعره شبکه آموزش ... :) *در اين دنياي وانفسا که خوب و بد کم و بيش است ... جهنم يا بهشت آباد همه از کرده ي خويش است *
سنگ صبور
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود....وين راز سر به مهر به عالم سمر شود......ببخشيد شعر از خودم نداشتم
* راوندي *
* دلي دارم که در عالم غمين است ... به هر جا پر کشد غم در کمين است * هم اکنون :D
سنگ صبور
تو مهتاب مني اما به شام من نمي آيي....تو خورشيد مني اما به بام من نمي آيي....سهيلي.
سنگ صبور
آفرين به شما....عجب بداهه قشنگي
* راوندي *
*يا علي ( ع ) نام تو اعجاز ميکند ... قفل قلب بسته را باز ميکند * هم اکنون :)
سنگ صبور
دل اگر خدا شناسي همه در رخ علي بين...به علي شناختم من به خدا قسم خدا را...
* راوندي *
*اي عاشقان روي تو عاشق تر از مجنون ... اي از مرام مردمان فتنه گر دلخون * اوائل دهه هشتاد
سنگ صبور
نرگس از چشم تو دم زد بر دهانش زد صبا...درد دندان دارد اکنون مي خورد آب از قلم
* راوندي *
*ما به پارسي نه پي ارز و ريال آمده ايم ... از بد حادثه دنبال عيال آمده ايم * :D هم اکنون ههههههه
« لنگرودي »
*مرا كه عشق مني تو چه كار با كعبه / كه كرده است نگاه تو كعبه را كعبه *... ( تقديم به مولي امير المؤمنين علي عليه السلام )
آواي من
*زمان پوچ ودلم مات نگاه است....همان دلبر که اندوهش به راه است*12 بامداد
« لنگرودي »
*تو افتاده تر هستي از اينكه يك شب / به ميقات اين بي سر و پا نيايي *... امام زمان
* راوندي *
* هر کس زراعتگاهي از دنيا به کف دارد ... روزي درو بايد از آن بذري که مي کارد * اوائل دهه هشتاد
« لنگرودي »
*دروغ است ! اين بر نمي آيد از تو / بيايي و تا كلبه ما نيايي ... * امام زمان
آواي من
*به يک سيلي من از خوابي پريدم......ولي هرگز دگر اورا نديدم...*12 بامداد
« لنگرودي »
سلام / در مشاعره بايد با آخرين حرف شعر قبلي شعري بسازيم
* راوندي *
آواي من :D
آواي من
سلام....ممنون از تذکرتون...اخه ديدم بقيه از خودشون في البداهه شعر ميگن بدون توجه به کلمه آخر واسه همين همونجوري نوشتم.
آواي من
بله جناب راوندي؟
* راوندي *
هيچ منم همين مقصودم بود :)
آواي من
*يکي دريا...يکي باد وبنفشه.....يکي ابرٍ .....يکي از دل نوشته*12 بامداد
* راوندي *
خيلي خوبه که از خودتون شعر ميگين اونم في البداهه ... اما با بکار بردن حرف آخر بيت قبل کمي سخت ميشه که مهارت شاعر بيشتر نشون داده ميشه :)
آواي من
ممنون....درسته...والله شاعر شاعرم نيستم ولي يه وقتايي حس شعر گفتن که نه واژه ها کنارت يهويي رديف ميشن ودکمه ي ارسال ومزين ميکنن:)
« لنگرودي »
*دلم شور مي زد مبادا نيايي ! / مگر شب سحر مي شود تا نيايي !؟* ... غزلي قديمي از خودم !
* راوندي *
ما هم وقتي شاهکارهايي از شاعران برجسته کشور رو ميخونيم احساس ميکنيم که فقط کلمات رو کنار هم قرار ميديم اما اينجا صرف نظر از رعايت نکردن حرف آخر احساس کردم خيلي بهتر از بنده شعر ميسراييد :)
آواي من
*يک بار صدايت زدمو نشنيدي....اي کاش که دوباره بري وبرگردي*12 بامداد
آواي من
ممنون.....تشويق خوبي بود:)
« لنگرودي »
:)
* راوندي *
*يحتمل اين شعر را امشب سرود ... آنکه اشعار مرا کرده چو دود * :D
« لنگرودي »
*يك جرعه كربلا ! به من اين خواهش مرا / آقا ! تو را به عشق ، تو را به خدا ، بده !* ... امام رضا ( در جواب شعر قبلي ! )
آواي من
*در نظر دارم شبي اينجا واکنون بگذرم....اين چه حالي است که تو در گذر ماداري؟*12 بامداد
* راوندي *
*هيهات از اين شعر مرکب هيهات ... گويي که به شطرنج منم شاهي مات * هم اکنون :)
آواي من
*هيچ کس جز دل يارم مهرباني نکند....اين دل عاشق ما صحبتي از يار کند*12 بامداد
« لنگرودي »
*تو را به حُرم شرابي كه در نگاه من است / نديده مثل خودم مست مست ميخواهم *... الآن !
* راوندي *
*يا از اينجا بگذر و ياد من از سر کن برون ... يا بيا با ما بمان و پر بکش در آسمون * هم اکنون :)
« لنگرودي »
هميشه در نظرم مثل صبح مي ماني / چرا كه چشمه خورشيد دارد آب از نور ! ... اْلآن ... در جواب هر دو بيت !
آواي من
*تک وتنها گوشه اي خلوت يارم کردم...هرچه او گفت به چشم من دعايش کردم.*12 بامداد
* راوندي *
*من از اين شعر زيباي تو دانستم ... که بايد شاعري از سر کنم بيرون * :D
« لنگرودي »
فعلاً ...
* راوندي *
* من از آواي من هرگز ننالم ... که هر چه شعر گفت خوش کرده حالم * معلومه ديگه گفتن نداره * هم اکنون *
آواي من
*نميدانم که چشمانم بلاي جان يارم شد....به اوهرگز نميگويم که چشمانم فدايش شد*12 بامداد
آواي من
شبتون بخير جناب لنگرودي
* راوندي *
شب خوش آقاي لنگرودي ممنون
آواي من
=) اصلا نميدونم چي بگم...جدي خوب بودن؟
* راوندي *
خواهش ميکنم قابل شما را نداشت :)
آواي من
*من اگر وابسته باشم صحبت امروز نيست....اين همان لبخند ديروزي دلدار من است*12 بامداد
* راوندي *
شما با سن و سالي که داريد اگر ادامه بديد و به سن من برسيد ده برابر بهتر از من ميتونيد شعر بگيد :) شبتون خوش
آواي من
ممنون از شما جناب راوندي....به پاي تجربه شما نميرسم ولي در اوقات بيکاري حرف شمارو آويزه ي گوشم ميکنم:) شبتون بخير
* راوندي *
* تهي دستان دريا دل به هنگام دعا مستند ... کج انديشان زر اندوز در آن لحظه تهي دستند * هم اکنون
آواي من
*دلم تنگ نفس هاي تو ميشد...کمي دلتنگ فرداي تو ميشد...15:50*
* راوندي *
*دلم را با تب عشق تو بستند ... هواي نفس را با تو شکستند ...* هم اکنون
آواي من
*دست من بسته از اين تنهاييست......پس تو مدفونم بکن راهي نيست 16:10*
* راوندي *
* تا خدا هست کسي تنها نيست ... اين صفت نزد خدا است و بس ... * هم اکنون
آواي من
*سوي چشمانم برفت از اين نقش.....من چه گويم که تو خود ميداني16:20*
* راوندي *
*يکي را خواهم اينجا دکمه سازد ... اگر مايل به کار دکمه هستي ... * هم اکنون
آواي من
*يک شب به هواي تو ،تا صبح زدم.....گيتار زمن خسته شدو باز زدم.*16:50
* راوندي *
* ما رويم دنبال کار و کاسبي ... يک نفر خواهيم اگر که راغبي ... * :)
آواي من
*يک نفر از اين گلستان سخت نيست؟.....عادلانه گر شود حرفي نيست....*:) 17
« لنگرودي »
دوستان سعي كنند لااقل در ساختن ابيات *وزن *را فدا نكنند ! :) ...
آواي من
چشم:)
* راوندي *
*طول و عرض زندگي يکسان شود ... آنکه رزق و روزيش آسان شود ... * هم اکنون :)
آواي من
*دوچشمم هر نفس خواب تورا ديد....به هرسو بنگرم چشمم توراديد*9:25
* راوندي *
* دلي دارم که از آنِ خودم نيست ... ندانم اين دل ديوانه از کيست ؟ ... * هم اکنون
شکيبا!
*تا نفس امد و رفتي به اين جسم خسته جان دارد ...ز کوي صاحب هستي ، ناز و عشوه ميبارد*الان
شکيبا!
*در د هايم بهر درمان بيقراري ميکنند ....جرعه اي از جام تلخ صبر را نوشيده ام*الان
* راوندي *
*درون ديده ي هر عاشق پاک ... نباشد رويشي از خار و خاشاک ... * هم اکنون
شکيبا!
پس چرا جواب ندارممممممممممممممممممم[5] :)
* راوندي *
ببخشيد رفته بودم گشت و گذار :D اينترنت جديد گرفتم داشتم سرعتش رو امتحان ميکردم :) في البداهه شعر گفتن هم تعمق لازم هست
* راوندي *
*مخمل سبز دو چشمان تو چون جنگل بوَد ... تا دمي که ورد لبهايت دم مرسل بوَد ...* هم اکنون
* راوندي *
ستاره بانو شعر انگليسي نداريم :)
شکيبا!
* روزها رفتند و شبها در سکوت انتظار .....قطره ها از خون مژگان ميفشانم رنگ رنگ*هم اينک
شکيبا!
*معمار زندگي چه اديبانه چنگ زد ....اوازي از جنون به سماوات ميرسد*الان
* راوندي *
* گر که سيل رنگ رنگ آمد پديد ... از شکيبا باشد آن اشک سفيد ! ... * هم اکنون
شکيبا!
*راوند رفته به گشت و من مانده ام غريب .....اي کاش لااقل که يکي ميگشود لب*منم رفتم پي کار وکسبم (ايکون ناراحني:) )موفق باشيد
شکيبا!
*اشکم سفيد شد از گونه ام بريخت ....سيلي که برکند کو مارا شکيب نيست *الان در جواب شعر بالايي:)
* راوندي *
ناراحت چرا ؟ منکه توضيح دادم ! از همراهي شما سپاسگزارم راضي به ممانعت کسب و کارتان نيستم موفق باشيد @};-
* راوندي *
*بام دو جهان زير پرش بود ... راوند اگر به خويش ميرفت * ... :D
* راوندي *
*تا تو چون بودي در اينجا رهگذر ... بگذر و هر آنچه مي خواهي ببر ...* هم اکنون
شکيبا!
*قانع به يکي از دو جهان باش ....با هر دو جهان ميچايي ،يواش.*جواب:)
* راوندي *
* شاکرم گر چه که زر شد باورم ... ور نه نزد خويش بود چشم ترم ... * خوبه ؟
شکيبا!
*اين قصه فراسوي گمان است ....وين شعر زبان بي زبان است*
* راوندي *
* تو امتياز منفي ، از اين الف گرفتي ... بايد که از حرف ميم ، شعري دگر بگفتي ... * :D
شکيبا!
*چشم تر ،سوداي تر،دنياي تر .....عشق تر ،گفتار تر ،رفتار تر ////با همه تر مزگيها ديده باني ميکند ....از دل رنجور مستان پاسباني ميکند*الان
شکيبا!
*به همديگه ميرسيم شاعر مچ گير حالا .....وايسا منم ميگيرم صد بار از اين الفها*الان
* راوندي *
* دردا که در اين شعار و گفتار ... از مشاعره نمانده پندار ... بايد که رعايت بکني پس ... حرف آخري که گشته تکرار ... * :)
شکيبا!
*رسم يست که در کامنتاي قبل ....گفتيد شما به اون يکي يار ...من هم که ديدم ديده نميشه .....رفتم تو جواب شعر، اين بار*
* راوندي *
* راه ما را عاشقي در بر گرفت ... زين سبب او راه ما از سر گرفت * هم اکنون
شکيبا!
*تا بزم سحر سلسله جنبان حريف است .....بازار جهان در غم مهمان غريب است*هم اکنون
* راوندي *
بسيار زيبا سروديد اشعارتان را :) خصوصا اين بيت آخر @};- با اجازتون کار فوري پيش اومد بايد برم ...
شکيبا!
ممنون شما هم عالي بودين خدا توفيقاتتونو بيشتر کنه @};-
آواي من
*تخته ي عشق پراز مشق نگاه است..مينويسد نفسم تاکه به راه است*17:46
* راوندي *
*تا عشق به کام زندگي هست ... عاشق شود از زمانه سر مست ... * هم اکنون
حرف امروز من
نفسم ميگيرد... هر زمان ميگيري...هر زمان اين چشمم... به نگاهت گيرد (الكي مثلا منم شعر گفتم) :)
حرف امروز من
دل من هم بي تاب... در تب و بي آداب... مي گويد كه نرو... دوست مرا درياب (الكي مثلا شعره) :)
حرف امروز من
ديشب اين دل را بردند ... پاره اش كردند و كشتند و سوختند، و يكي داد ميزد... اين دل سوخته را، كسي انگار نميخواهد... و سرانجام سپردند خاكش را به تن رود (فقط نخنديد بهم خودم دارم ميخندم به اندازه كافي) :)
حرف امروز من
نظرتون راجع به نوشته هام چيه جناب راوندي؟ البته ميدونم خوب نيست ولي فيدتونو ديدم يهويي جو شعر گرفت منم نوشتم:)
حرف امروز من
عشق حرف بود و شد الكي هم.... ما هم برويم در پي غاز چريدن (به رسم شما الان) :)
حرف امروز من
عشق را، منطق نباشد و هوش... كاش ميگفتي، يادم تو را فراموش
حرف امروز من
داني كه گل را بچينند و ببينند و ببويند و ببرند نفسش را/ هرگز مپسند عشق، كه سرانجام شود گل
* راوندي *
داشتم مسابقه ثانيه ها با حضور پر رنگ آقاي خمسه رو نگاه ميکردم :) خيلي خوشحال شدم اون آقاي روشندل نفر اول شد :-) حالا حرف امروز عزيز هدف از پديد آوردن اين فيد همين است که دوستان سعي کنند شعر بگويند همانطور که در متن نوشتم حتي اگر براي بار اولشان باشد خوب چه اشکالي دارد غريزه شعر گفتن در ميان شرکت کنندگان با توجه به حضور شاعران ديگر تقويت ميشود و حداقل از شعر گفتن لذت ميبرند ... اما
* راوندي *
در مشاعره يک قانون هست که تقريبن همه ميدانند و بايد آنرا رعايت کنند و آن استفاده از حرف آخر شعر قبل در حرف آغازين شعر بعد ميباشد و نکته ديگري که خاطر نشان شدم و به آن بيشتر بها دادم اين بود که شعرتان داراي معاني خوبي باشد که شما البته اين نکته را تا حدود پنجاه درصد رعايت نموديد :) اگر همينطور و بيشتر ادامه دهيد بي شک شاهد موفقيت خودتان خواهيد بود ... اما سعي کنيد در ميان اشعار دوستان
* راوندي *
بيش از يک شعر ننويسيد و اجازه دهيد کسي پاسخ شعر شما را بدهد سپس ادامه دهيد ... مجموعا از نظر بنده خوب بوديد و هدف اين فيد را دنبال کرديد ... ما خيلي هم جدي نيستيم و ميخواهيم با در کنار مطلب آموختن شاد زندگي کنيم :)
* راوندي *
چون آخرين بيت را به رسم مشاعره خودم گفتم منتظر شعر دوستان با سرآغاز حرف *ت* هستم .
حرف امروز من
ممنون از راهنماييتون. چشم
حرف امروز من
*ته پياله شنيدم که شفا بخش است... چه كرد ما را كه ديوانه تر شديم و مست؟!*..هم اکنون
* راوندي *
آفرين حرفه اي شروع کرديد :) اگه اينطور پيش بريد ما به گرد شما هم نميرسيم @};-
حرف امروز من
:) لطف داريد. اگه همينجوري اعتماد به نفس بديد خوبه
* راوندي *
*ته کشيد ابيات من زين بيت تو ... شاعران پارسي آييد کمک ... *:D
حرف امروز من
*کمي تامل کمي درنگ کمي فرصت .... اجازه ميدهي ايا فراموش کنم؟ رخصت*
* راوندي *
شعرتان را پر رنگ کنيد :) به رسم پهلوانان * فرصت * !
آواي من
*مگذر از من،مگذر از مکث نگاهم.....بنشين لحظه اي اينجا،تا دوباره جان ببازم*15:58
* راوندي *
*معبود مرا منبع اسرار گرفتند ... حلقه زده و نقطه ي پرگار گرفتند ... * هم اکنون
حرف امروز من
*ت*
آواي من
*ديرگاهيست که من صحبتي از گل نکنم....من چه گويم که تو در وصف دلم دريايي*16
* راوندي *
بله من متوجه نشده بودم آواي من بايد با *ت* شروع ميکرديد ...
* راوندي *
البته گمانم ايشان هم مانند من فکر کردند که رخصت رفتن ميخواهيد :D
آواي من
ئه من فکر کردم شما شعر نگفتين صحبت کردين...ببخشيد:)
آواي من
*تو از اينجا مثل درياي خيالي...من يه موجم که تو حتي، يه قدم پيشم نيايي*16...
* راوندي *
بله شما حق داريد چون اول کم رنگ نوشتند :)
* راوندي *
حالا خوب شد با حرف *ي* ادامه ميدهيم البته منکه دارم کم ميارم :D
حرف امروز من
*ياد بده دل سر به زير اندازد ... در اين زمانه که ميگويند دل سيري چند*
آواي من
*دگر دوري زمن شوري نداري.......دگر عشقي براي دل نداري*16
* راوندي *
*دنيا که هميشه دل ديوانه پسندد ... ديوانه دلم را تو به دنيا مفروش ... * هم اکنون
* راوندي *
يک توصيه ... تداخل که شد با حرف جديد شعر ميگيم ! موافقيد ؟
آواي من
بله...ويه عذرخواهي بدهکارم واسه اين تداخل...عفوبفرمايين:)
آواي من
*شکايت دارم اي دنيا....دلم طوفان شده بس نيست؟....گلايه دارم اي دنيا....دلم غوغا شده بس نيست؟*
حرف امروز من
*يادت هست زماني که دلم سوخت و شد يک دانه کباب ... ان زمان که گفتي کباب خوش طعم ترست از دل از هر چيز*... الکي نوشت
حرف امروز من
لطفا نظرتون رو قبل اينکه شعر جديد بگيد در مورد متناي من بگيد
حرف امروز من
*حرف که ميگفت شعر بلد نيست... ببينيد حالا الکي مثلا شاعر شده است*
* راوندي *
ببخشيد حرف امروز با اينترنت جديد ، گوشي جديدمم فعال شد يه خبرايي تو ايميلم خوندم که مغزم سوت کشيد . الآن مطالعه ميکنم ...
* راوندي *
آواي من شما نبايد عذر خواهي کنيد هر چه باشد شعر شما نخست ثبت شد :) بهر حال شعر في البداهه زمان ميبرد منم اين پيشنهاد را دادم تا مسعله حل شود ...
* راوندي *
حرف امروز وزن را بيشتر رعايت کنيد سعي کنيد اشعارتان آهنگ يکنواخت و موزوني داشته باشد ساير موارد خوب است
* راوندي *
کوثر ولايت شعرتان را پر رنگ کنيد زيبا سروديد ! يهويي هم ابتکار جالبي بود
آواي من
*دوري از من....اين قلبت ازمن...تونباشي...ميگيره حتما*16
آواي من
اينم حرفيه جناب راوندي..ميپذيريم:)
* راوندي *
ممنون از آواي من شما هم اگر نظري داشتيد بفرماييد :)
* راوندي *
خواهش ميکنم کوثر ولايت :) اين فيد با نام مقدس حضرت مهدي ( عج ) مزين شد @};-
آواي من
تا بزرگتر ها هستن جسارت نميکنم....فعلا بايد از محضربزرگان درس بگيريم:)
* راوندي *
* ندانم اين زمين يا آسمان است ... زماني که نشانم بي نشان است ...* هم اکنون
* راوندي *
اختيار داريد آواي من اتفاقاً نظر بنده اين است که اينجا فکر برتر سروري ميکند و سن مطرح نيست نميدانم اين کودکان را ديده ايد که تصاويرشان اينجا هست ؟ همه بزرگترها رو شگفت زده کردند و همه با ديده احترام به آنها مينگرند ...
حرف امروز من
*اي مطرب دگر مزن خاموش... دگر حرف نباشد فقط گوش*
آواي من
*شفا دادم دلي را بي تو اي عشق....ندادادم دلي را بي تو اي عشق*16
* راوندي *
سپاسگزارم از حضور تک تک دوستان با اشعار زيبايشان @};- کار فوري پيش آمده بايد سريع برم ...
آواي من
شعراي حرف امروز من رو دوست دارم منو ياد اولين شعرام انداخت:) ......اينم نظر جناب راوندي
حرف امروز من
اواي من ممنون. اخه منم تازه دارم ميگم. اشکالاشو بهم بگيد و ناشيانه بودنشو ببخشيد
آواي من
خواهش ميکنم:) ...اتفاقا همينشو دوست دارم..:)
* راوندي *
آواي من اين نظرم در مورد اولين ابيات شما بود بعداً منو ياد اشعاري انداخت که هنوز نگفته ام ... :)
حرف امروز من
*قلم، دست، کاغذ، من... دلي امشب شده دست يه دامن*
* راوندي *
*نزد خداي مهربون ، دست ببر به آسمون ... زين همه حجت و نشون ، تو را رها نميکنم ... * هم اکنون
حرف امروز من
*من كه نبوده، نيستم، ميگويند شاعر...كمي جدي كمي شوخي، الكي هم بگير* :)
* راوندي *
*راضيم حرفي به شاعر بودنت ... چون غزل ميبارد از پيراهنت ... * :D
شکيبا!
*تاب مژگانت مرا تا منزل مهتاب برد ......رسم مهجوران عاشق خواب در بيخوابي است*الان
حرف امروز من
*تو به من گفتي خوب راضي ام.... ولي اما من، شاعري نابلدم*
* راوندي *
*ما که روز اولت را ديده ايم ... شاعري را تا به آخر خوانده ايم ... *
شکيبا!
*ميويسم شعر و ميخوانم شعار ......با شعار من نميبارد غبار....شعر من مستانه مي ايد به لب........شعر شاعر يار مي ارد به بار..*..الان
شکيبا!
مصرع اخر رو نتونستم اونطور که دلم ميخواد بيان کنم به هر حال ببخشيد نابلديه ديگه:)
شکيبا!
شب به خير...موفق باشيد
* راوندي *
شعر شاعر تازه مي آيد به بار ... شبتون خوش ... سلامت باشيد .
* راوندي *
دوباره که خواندم اشکالي نداشت بهتر از اين بود عجله کردم :)
حرف امروز من
*رطب شو و شيرين بگو، كام و دلم ساز.... دل خسته و ناكوك شده، گاه نرو گاه بساز*... الان:)
* راوندي *
*زان خيالاتي که ميپنداشتم ... من تو را چون خويش خويش انگاشتم ... ليک با اين چند بيت آخرين ... حس ديگر گفت شيرين کاشتم ... * هم اکنون :)
حرف امروز من
آخ شعرم بد بود از اون لحاظ؟
حرف امروز من
*مرغي كه مينشيند فكر عروج دارد... در دل نشسته اي و قصد گذر نداري*.. كنون:)
* راوندي *
با اينکه خوب شروع کرديد چند بيت قبل از اين را ضعيف سروديد !؟ چون هدف اين است که هر بار قوي تر شعر بسازيد و در کنار هم پيشرفت کنيم ... خوب اين يک ورزش فکري هم هست درست مانند ورزش شطرنج :)
حرف امروز من
كدوم بيت رو ميفرماييد؟ منظورتون اينه كه بيت رطب خوبه يا بيت هاي قبلي بده؟شفاف سازي :)
* راوندي *
منم شدم شاعر و تو به من گفتي شعر رو مقصودم بود رطب خوب بود و اين بيت آخر هم مرغي که فوق العاده بود :)
حرف امروز من
ممنون كمي اصلاحشون كردم:) حالا *ي*
* راوندي *
* يارب از راوندي و از هر خطايش در گذر ... حرف امروز ما را تو خودت شو راهبر ... * :)
حرف امروز من
اصلاحاشونو ديدين؟
حرف امروز من
*راوندي و شعر و حرف هر سه حرف است... بنشين لب بام، چاي آماده ست* :) يا *( فكر نان باش كه اين خربزه آب است)*
* راوندي *
بهتر شد ممنون @};-
حرف امروز من
ممنون از راهنمايي هاي شما
* راوندي *
خواهش ميکنم :) بهر حال وقتي با هم بزبان شعر قصد گفتگو هم داريم سعي ميکنيم به بنحوي شعر بگيم که قابل قبول باشه تا خوانندگان اشعار تشويق بشن مشارکت کنند :)
حرف امروز من
بله درسته. خوشحال ميشم اشكالامو بگيد
* راوندي *
البته بنده خودم پر از اشکالم که مايلم بگويند تا آگاه شوم اما خوب نکاتي که به ذهنم ميرسند را ميگويم :) اينجا شاعراني هستند که صد چون من نزدشان عددي نيست B-) اميدوارم که تشريف بياورند و در اين رويارويي شرکت کنند تا وقتمان شيرين تر بگذرد :)
حرف امروز من
انشالله. ولي اگه بيان: *حرف بايد كه از اينجا كاسه كوزه جمع كند... پهن بر كاغذ بر كيبورد بر دفتر كند* :)
آواي من
*در گذر از من ولي بااحتياط.....اين چنين نشکن دلم را بي سواد*12:50
* راوندي *
ببخشيد من شعر چاي آماده است را نديده بودم :D اما بمونيد تا نتيجه کار رو ببينيد :) ببخشيد من بايد برم
* راوندي *
آواي من کولاک کرديد اما از کجا متوجه شديد من بي سوادم منکه تا بحال اعتراف نکرده بودم :D
آواي من
=) ...اين چه حرفيه..مخاطبي نداشت...(الان اعتراف کردين ديگه :) )
حرف امروز من
*ديدي و ديدم سوادم را که سيکلي بيش نيست... دل شکست و سر شکست حالا که بشکن بشکن است*
* راوندي *
* تا که ديپلم را سوادي بشمرم ... مينهم در کوزه تا آبش خورم ... * هم اکنون
آواي من
*من مگر از تو چه دارم سروناز؟......اين رقيبان را چه گويم سروناز*15
* راوندي *
*زانوانم از دويدن خسته است ... دستهايم هم به پايم بسته است ...* هم اکنون
آواي من
*تير اين دنيادگر مال من است...اينچنين رسواشدن حال من است*15
* راوندي *
* تا تواني از بزرگان پند گير ... خامه از شير آيد و ماست و پنير ... * هم اکنون :D
آواي من
*راه اين بچه همينجا بسته بود.....سخت نگير استاد فلک يادش نبود*15
داروخانه دكتر سليمي
در خانه ما رونق اگر نيست صفا هست... هرجا که صفا هست در آن نور خدا هست
* راوندي *
* در دو حالت شعرتان با گفتگو ... درهم آميزد شود غمها رفو ... * هم اکنون
آواي من
*تاج دلبر باگلاي ياس بود.....تک تک وتاجش پراز الماس بود*15
آواي من
*وقتي از کاشانه ام گشتم جدا....من بديدم دلبري را اي خدا*15
* راوندي *
*آسمان بنگر که باريدن گرفت ... سرخي و سبزينه خنديدن گرفت ... * هم اکنون باران
حرف امروز من
*تبت افتاد به جانم فدا کرد دلم را... بايد که بي شک بسازم، بدوزم کفنم را*
* راوندي *
*اگر باور کني تنهاييم را ... دگر بر خود نخواهي گفت تنها ... * هم اکنون
حرف امروز من
*ابر و باران ، مَه و برف شده قاتل من، بي ليلا.... کاش مي آمد مثل بم هر لحظه اي يک زلزله، يک نوع بلا*... کنون
* راوندي *
حرف امروز من ( تب عشق ) اشکال وزني شديد دارد از قافيه هم خبري نيست اما از موضوع قويي برخوردار است
* راوندي *
ابر و باران هم همينطور :-/ چي شده بهتر شعر ميگفتيد ؟؟!!
حرف امروز من
پس رفت کردم:) جايگزين کلمات چي بذارم؟ راهنماييم کنيد
* راوندي *
خوب بايد فکر کنم که چطور ميشه اصلاحش کرد بايد صبر کني اصلاح شعر از گفتنش سخت تره
* راوندي *
البته خوب کفن دوخت نداره و حالا در حالت تشبيه شايد بشه طوري ديگر معنا کرد بمعناي آماده کردن
* راوندي *
من چيزي بذهنم نميرسه حالا اشکالي نداره سعي کنيد از اساس شعر رو درست بگيد مثلا قافيه دل ، حاصل ، مشکل ، قاتل ، مايل و کلماتي شبيه اين هست ... خودم يا دوستان با *الف * ادامه ميديم .
حرف امروز من
کمي اصلاحش کردم. ممنون
* راوندي *
بله خيلي بهتر شد :)
* راوندي *
* اي کاش قطار زندگي پر ميشد ... تا اينکه يکي پياده دلخور ميشد ... * هم اکنون
داروخانه دكتر سليمي
ديده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو ....گوش طرب به دست تو بي تو بسر نميشود
عرشيا تکN
دونه دونه ميريم خونه هامون/اين ميره با اون اون ميره اينB-)
* راوندي *
*نديدم خوش چو شعر في البداهه ... که هر که ميسرايد قرص ماهه ... * هم اکنون ( آيکن تشويق دوستان براي سرودن شعر في البداهه :)
آواي من
*همينک شعر و از دل ميسرودم....ميان ابر واز مه ميسرودم* 1 بامداد
عرشيا تکN
من تشويق ميکنم:) @};- ادامه بديد:)
آواي من
*مران خنده از اين قلب پر از ياد....مزن مهرخموشي دل کند داد* 1 بامداد
آواي من
*دل از کف دادمو يادت همينجاست.....نري بيرون توهرگز اين دل ماست* 1بامداد
آواي من
*ته باغچه پز از عطر گلا بود......زمين مال منو وبوي خدا بود* 1بامداد
* راوندي *
احسنت آواي من @};- اما مصرع دوم بيت اول ... * کلام از حق و باطل ميسرودم * ... قافيه را اصلاح ميکند /// لبته اين از لطف شماست اما در مشاعره لازم نيست که جواب شعر خودتان را خودتان بدهيد بايد بعد از نوشتن جواب شعري از شاعري ديگر منتظر بمانيد تا شعرتان را پاسخ گويند :)
* راوندي *
شعر گفتن آنهم في البداهه انرژي زيادي ميبرد و بخاطر همين هم آنرا مشابه ورزش فکري شطرنج دانستم ... در مورد بازي شطرنج ميگويند هر دست بازي البته بازي که دو حرفه اي با هم انجام ميدهند باندازه يک مسابقه بوکس انرژي ميبرد ... شعر هم همينطور است اگر بخواهيم مستمر به مغز فشار آوريم طبيعي است که ديگر نتوانيم از نبوغ خود استفاده کنيم
* راوندي *
يکي از دلائلي که موجب پيشرفت هر شاعر و يا نويسنده ميشود اين است که سعي کند هر بار بهتر از دفعه قبل بنويسد و در مقايسه با نويسندگان و شاعران مطرح نوشته ها و اشعار ضعيف خود را پاره کرده و دور بريزد به البته واضح است که تنها روي سخنم فقط با شما نيست و خودم هم سعي ميکنم اينگونه باشم و اما مطلب مهمي که چه در اين فيد و يا فيدهاي ديگر ميخواهم مطرح کنم و شايد آنرا فيد کردم اين است که تا کسي بعد از نظر شما
* راوندي *
نظري نداده است ميتوانيد نظرتان را اصلاح و يا حتي آنرا حذف نماييد اما در اين نمونه ميتوانيد هميشه اشعار قبل را با توجه به مطالبي که با گذشت زمان متوجه ميشويد اصلاح کنيد .
آواي من
ممنون...ولي کلمات شعر خودمو بيشتر دوست دارم...کلمات شماهم زيباست اما اونطوري شعر باهام غريبگي ميکنه:) ...ميدونم..ولي ديشب دلم ميخواست جواب خودمو بدم شعرمثل فواره داشت تو ذهنم چرخ ميخورد ولي کاغذ وقلم کنارم نبود به همين خاطر اينجا نوشتم.....ميدونم که ميونشون يه ضعف هايي هم چشمک ميزد...هيچ وقت نوشته هاي قبليمو پاره نميکنم درعوض با نگاه کردن به نوشته هاي قبلي تفکرات اون لحظه رو با زمان حال ميسنجم
آواي من
وبرام بسيار خوشاينده....حتي شده گاهي داستانايي رو که نوشتم باافکاري بچگانه تر خيلي مجذوبم کرده وبه تفکر بچگانه ام احسنت گفتم....بااينجال ممنونم بابت توضيحاتتون جناب راوندي:)
* راوندي *
خواهش ميکنم :) اما سرودن بدون وزن و قافيه شعر محسوب نميشود و اصرار بنده به آن سبب است که مدام پيشرفتتان را مشاهده کنم و از سروده هايتان لذت ببريم هم خودم هم شما و هم ساير دوستاني که مطالعه ميکنند :)
* راوندي *
* درون ذره دنيايي نهفتست ... زمين در کائنات چون ذره خفتست ... * هم اکنون
عرشيا تکN
هر دست بازي نرد هم به اندازه بوکس اعصاب خرد ميکند:دي
حرف امروز من
*تبريك و تبارك كه بازنده من و شرط تو بردي... عقلم به دلم گفت كه شيرين زدي و مردودي* (شيرين دل است به جاي شيرين عقل) :)
* راوندي *
نخير عرشيا خان اينطور نيست تخته نرد کجا و شطرنج کجا در مقايسه مثل از کوه بالا رفتن و پايين آمدن است :D
* راوندي *
حرف امروز گرامي :) مصرع اول دوازده سيلاب ( هجا ) دارد و مصرع دوم پانزده تا لاقل سهي کنيد در شمردن بخشهاي ( چند بخشه ) هر مصرع سبک و سنگيني را رعايت کرده باشيد :)
* راوندي *
*يارب اين حرف گرامي که سپردي به منش ... دم به دم شعر و ترانه ببار از دهنش ... * :)
حرف امروز من
بله خودمم متوجه شدم. ولي كلمه اي به ذهنم نيومد كه درستش كنم
* راوندي *
اينجور مواقع به مطلب ديگري فکر کنيد
حرف امروز من
*شعرم همگي خام، همه تجديدند.... اميد كه سوزد دلش و خرده نگيرد راوند* ...:)
حرف امروز من
اصلاح كردم بالايي رو بهتر نشد؟ حذفش كنم؟
* راوندي *
* ديدي چه اثر داشت سفارشهايم ... خود گفته اي بر تصنعت افزايم ... * :)
* راوندي *
بهتر شد نميخواد حذف کني /// بهر حال حذف نداريم مگر اينکه بيت آخر باشه و بعد از اون هم بيت ديگري نيامده باشه اما تا هر وقت مايل باشيد ضمن حفظ حرف آخر ميتوانيد هر کدام از سروده هايتان را اصلاح کنيد :)
آواي من
*مست مستم اي فلک يارت کجاست....آن بهانه در پي سازت کجاست؟*17
داروخانه دكتر سليمي
تا جهان بود از سر آدم فراز کس نبود از راز دانش بي نياز
* راوندي *
*زير هر کاسه بوَد نيم کاسه ا ي ... هي برقصان و بگو رقاصه اي * ... هم اکنون
حرف امروز من
*يك كلام ديگري ميگويم و ختم كلام... توبه كردم از مي و از جام و ساقي والسلام*... هم اكنون
حرف امروز من
فكر كنم دوباره به وزنش ايراد بگيرين:)
* راوندي *
@};- عالي بود حرف امروز خيلي حرفه اي سروديد هيچ ايرادي از نظر من نداره حقيقتش حيرت کردم * ايييييينننننننننهههههههههه *:-)
حرف امروز من
واقعا؟:-o
حرف امروز من
فكر ميكردم ايراد داشته باشه. الان اين شكلي ام:-o :)
* راوندي *
باور کنيد عين حقيقت بود چون افکار آدمها با هم فرق ميکنه از اين رو متفاوت شعر ميگن و اين هم از شگفتيهاي شاعري هست :) بهر حال هر چي بيشتر خوندم بيشتر لذت بردم :) عالي بود خودتون اينطور احساس نميکنيد ؟ تاريخش رو ثبت کنيد بدونيم قبلاً سروديد يا في البداهه بود ؟ باز هم ميگم عالي @};-
حرف امروز من
ممنون لطف داريد. الان گفتم. :)
* راوندي *
بله ديدم ثبت کرديد ... حال سعي کنيد عجله نکنيد و هر چي ميگذره بهتر شعر بگيد آخه پيشرفت در ضمينه شعر انتهايي تداره و با توجه به موقعيت فعلي يک شعر بايد داراي ويژه گيهاي بسيار قدرتمندي باشه تا مورد استقبال مردم قرار بگيره ... بهر حال الآن ديگه نوبت شما نيست :) استراحت فکري کنيد ...
حرف امروز من
بله درست ميفرماييد. فيد شما رو ميبينم حس شعر بوجود مياد. بخوام استراحت كنم بايد پارسي رو ببندم :)
* راوندي *
معمولاً چقدر زمان ميذارين براي نت ؟
حرف امروز من
دو يا سه ساعت در روز
* راوندي *
خوبه واقعاً سعي کنيد بيشتر نباشه چون به زندگي لطمه جبران ناپذيري ميزنه بايد به کارهاي خيلي واجب تر از اين رسيدگي کرد مثل الآن خودم که بايد برم بپردازم به آنها ... به اميد ديدار
حرف امروز من
ممنون. البته حداقلش رو گفتم:) بعضي روزها هم بدون نت ميگذرانيم:). در پناه حق
آواي من
*ماه من،محبوب من،اين عشق رويايي چه شد؟.....خلوت گيسوي تو،آن چشم دريايي چه شد؟*...12
* راوندي *
احسنت آوا :) خيلي قشنگ @};-
* راوندي *
* دلم از اين حکايت در ستيز است ... چرا بالا سر و پا زير ميز است ... * هم اکنون :D
عرفان وادب
تا ابد ميخوانم اين آواز را....دوستت دارم عزيزم ،آقام...//سلام
* راوندي *
سلام عرفان و ادب گرامي به فيد شاعران تازه کار خوش آمديد :)
عرفان وادب
ممنونم :D
* راوندي *
:)
حرف امروز من
*مجنونم و گه دور خودم ميگردم... ليلاست همه دلم، زبانم، حرفم* ......يا .....*در قلبي و من طواف تو ميكردم*... هم اکنون بود:)
حرف امروز من
كدوم بهتره از مصرع دوم جناب راوندي؟ شايد هم هيچ كدام:)
آواي من
ممنون:) .....حرف امروز من بااجازه:اولي خيلي به دل نشست.
* راوندي *
شايد بفرموده خانم آوا مصرع اول دلنشين باشد اما مصرع دوم از وزن روانتر و مهمتر از آن قافيه بهره برده است هر چند اين مصرع آشنا بنظر مي آيد /// در مصرع اول کلمه باز دو حرفي بحساب مي آيد و وزن را قدري اضافه نموده ، اگر کلمه چون نه چون با تلفظ چوون يا چُون بکار ميرفت وزن متعادل ميشد :) از بنده بهتر ميتوانيد اين مطالب را در کتب آموزشي ادبي دوره هاي تحصيلي مطالعه نماييد تا بسرعت پيشرفت کنيد
حرف امروز من
آواي گرامي ممنون. تقلب نکردم خودم گفتمش:) ممنون. اگه خيلي اشکال داره حذفش کنم؟الان بهتر نشد؟
آواي من
*مشت مشت ورقم اسم توراداد ولي.....توچه آسان ببري اسم وکلام دگري*19
* راوندي *
خوب شد وزن شعر هم درست شد :) شما بايد در پايان بيت مثل قبل مشخص کنيد زمان سرودن شعرتان را ...
* راوندي *
آواي گرامي عزيز :) مصرع اول رو معنا ميکنيد ؟
* راوندي *
در مصرع دوم تو چه آسان ببري مناسب تر است ...
آواي من
شما مصراع اول رو چه معنا کردين؟؟....به نظرتون ميبري از ببري قشنگ تر نيست؟آخه خودم چند باري قبل گذاشتن شعر ببري رو گذاشتم ولي بازم جور نشد...يه چيزي ياکمه يا زياده...اونو هنوز نگرفتم.
* راوندي *
مي در اينجا چون دو حرفيه وزن رو دچار اشکال کرده بايد يک حرف بياد مثل بيت قبا حرف امروز که ايشان باز نوشته بودن من چون پيشنهاد دادم و ايشان با گه آنرا اصلاح کردند درست شد ... اون کتاب رو که جزو کتب درسي هست را در مورد وزن مطالعه کنيد ... من معنايي براي بيت اول پيدا نکردم .
آواي من
متوجه شدم واصلاح شد....پس شعر مو در مدارس بذارين تا بچه ها نکته هاشو بردارن وياد بگيرن=) .....منظور از بيت اول کاغذ هاي مچاله شده از شدت عشقي بود که شخص با ناراحتي اونهارو در مشتش مچاله کرده بود ولي باز بوي يارتمام دستانش رو احاطه کرده بود.
حرف امروز من
آقاي راوندي سخته وزن: دكمه ي كيبورد مينويسد و سپس يك نگه و بك اسپيس
* راوندي *
تشکر آواي گرامي درست شد و فقط ديگري رو بنويسيد دگري :) معنا را هم گرفتم :)
* راوندي *
بله حرف امروز کلن شعر گفتن اوائلش خيلي سخته اما وقتي که شخص خو گرفت آسون ميشه بهر حال هيچوقت اينطور نيست که آدم هر وقت دلش خواست شعر بگه اما گاهي هم خودش مياد بي اونکه خودت بخواي و اين شيرينش ميکنه مثل الهام از غيب ميمونه :)
حرف امروز من
من ديگه كاغذ هدر نميدم هي بد بشه مچاله و پاره كنم. خدا خير بده بك اسپيس رو:)
* راوندي *
البته اين خودش يک صرفه جويي در مصرف کاغذ حساب ميشه و خوبيش اينجاست که در مورد نقاشي و ساير موضوعات از اين قبيل هم صدق ميکنه :)
* راوندي *
البته اونجا هم که من گفتم بايد نوشت و دور ريخت تا بهتر بشه مقصودم کاغذ نبود :D
حرف امروز من
ولي نوشتن روي كاغذ لذت بخش تره. خدا پاك كن رو هم خير بده:)
* راوندي *
درسته اما قبول کنيد هيچکس اين کارو انجام نميده :) بيشتر با خودکار نوشته ميشه و خط زدن متداولتر هست که مورد اصلاحي زيرش نوشته بشه :)
حرف امروز من
من روي كاغذ بنويسم خط ميزنم ولي آخرش پاك ميكنم. البته دلنوشته رو. شعر كه نه
* راوندي *
من براي هر ترانه اي که ميسرودم پرونده سازي ميکردم :) آنقدر مينوشتم و عوض ميکردم تا نتيجه مورد علاقم حاصل بشه :)
* راوندي *
* يکبار سفر کردم ، در شهر و ديار تو ... بنگر که شده عمرم ، بي وقفه نثار تو ... * هم اکنون
آواي من
جناب راوندي مشکل تو ديگري بود...گفتم يه جاش درست نيستا...ممنون:) ...
حرف امروز من
من خواستم صبح بگم ديگري رو بگيد دگري ولي گفتم خودتون باتجربه ايد منصرف شدم از گفتن
آواي من
*وقف کردم اين نگاهم را به تو....زيرلب خواندم ستايش، درپي گيسوي تو*13.......حالا مصرع دومش از خواهرم:زير لب خواندم نام زيباي تورا=)
سعيد عبدلي
@};- رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود:
هر که به برادر مسلمانش سخن محبت آميزى گويد و گرفتاريش را گشايش دهد، تا زمانى که در اين کار باشد، زير سايه ي رحمت واسع و فراخ خدا باشد.
أصول الکافي / ترجمه مصطفوى، ج3، ص: 294
* راوندي *
خواهش ميکنم آوا خانم :) ضمن سلام خدمتشان حالا که خواهرتون هم همکاري ميکنند اگر مشارکتي نوشتيد شاعر را بنويسيد * آواي ما * اگر ايشان بتنهايي گفتند بنويسيد * آواي او * اما وزن در بيت دوم اشکال دارد که اگر ميگفتيد * زير لب خواندم نميخواهي برو * که مصرع اول ده سيلاب ( هجا ) و مصرع دوم يازده تا که کلمه وقف دو تا حساب شده و برابر ميشوند قافيه دار هم ميشد ... تو با رو B-)
* راوندي *
خانم حرف امروز بنظر شما اشتباه تايپي داريد و اگر نظرتان همان نظر بنده بود در مورد دگري اشکالي نداشت اگر مطرح ميکرديد بهر حال هميشه مشورت کردن به بهبود کارها ميانجامد ((( خوشحال ميشوم همه صاحب نظران در اين امر مشارکت کنند )))
حرف امروز من
سلام بله اشتباه تايپي بود:)
* راوندي *
سلام مشخص بود اما بايد مطمئن ميشديم :)
آواي من
بسيار خوب...اگه مشارکتي بود حتما ايده ي شمارو به کار ميبرم....وقتي بچه مدرسه اي بودم يکي از دبيراي ادبياتمون شعري واسمون خوند که مصرع اول کمتر وکوتاه تر از مصرع دوم بود ومصراع دوم هم مثل من مکث داشت....بنابراون اصل که الان اسمشو به خاطر ندارم خواستم کمي شبيه به اون باشه که متاسفانه نشده...دوست داشتم بيشتر نگاهشو بهش وقف کنه واون شخص رو ستايش کنه.درواقع مبهوت بشه از زيبايي هاي يار..تااينکه بگه برو.
حرف امروز من
آقاي راوندي يه كم مردانه تر با اين قضيه و شعر برخورد كردن. ميگن كه نميخواهي نخواه خب برو:)
* راوندي *
منکه معنا مد نظرم نبود معنا نزد خودتان است و بس :) فقط مقصودمن شکل ظاهري شعر بود اما در سرودن يک بيت رعايت وزن و احيانا قافيه الزاميست اما در انواع شعرهاي ديگر ممکن است قضيه فرق کند و خصوصا در مورد شعر نو اوزان بصورتهاي ديگر باشد ... شايد آن بيت قسمتي از يک شعر طولاني و يا شعر نو بوده است .
آواي من
درسته حرف امروز من:)
آواي من
حرف حساب جواب نداره:) ....
حرف امروز من
شوخي بود جناب راوندي. بله درسته براي وزن شعر اينطوري گفتين باشه
* راوندي *
پيشنهاد ميکنم شعر کوچه شادروان فريدون مشيري را حتمن بخوانيد ...
* راوندي *
حرف امروز گرامي در نوشته هايتان از علائم استفاده کنيد تا متوجه مقصودتان بشويم :D
* راوندي *
منکه نوشتم معنا مد نظرم نبود ...
حرف امروز من
علامت خنده آخر جمله بود ديگه:)
حرف امروز من
زيبا بود http://www.shereno.com/6/31/479.html
* راوندي *
:)
* راوندي *
@};- حرف امروز گرامي ممنون که آدرس شعر مرحوم مشيري رو گذاشتين :)
آواي من
جناب راوندي کتابچه کوچکشون روخوندم...
حرف امروز من
خواهش ميكنم
* راوندي *
آوا خانم شعري قشنگ تر از شعر کوچه داخلش بود ؟
آواي من
راستيتش چند سالي ميشه که بهش سرنزدم....وقتي مرغ مينام بود همش براش از فريدون مشيري ميخوندم تا صداش باز بشه..بعد از اون ديگه نه...دوباره نگاش کنم خدمتتون عرض ميکنم.
* راوندي *
شادروان مشيري رو همه با شعر کوچه ميشناسن منهم بيشتر شعراشو خوندم اما يادم نمياد قشنگتر از کوچه سروده باشه .
* راوندي *
* وارد دنيا شدم ، ترسيدم از غير خودم ... از خودم ميترسم اکنون ، چون کنم سير خودم ... * هم اکنون
آواي من
درسته...شعر کوچشون قشنگه...من شعر درياش روهم دوست دارم....
* راوندي *
قشنگترين شعر حافظ هم بنظر من * بيا تا گل بر افشانيم و مي در ساغر اندازيم * هست
آواي من
*مراترساني از من اي دقلکار؟......من از دلدادگي شد اين دلم زار..*22
* راوندي *
*رهايت ميکنم بي داد و بيداد ... که عشق و عاشقي از يادت افتاد ... * هم اکنون
آواي من
*دوزخ است اينجا واکنون حال من.....اين چنين رسواشد است احوال من*22
* راوندي *
آفرين آواي شاعره @};- گل کاشتي در اين گلستان فقط لازم است شده است را شد است که شدست خوانده ميشود بنويسيد :)
* راوندي *
*نزديکتر از گل به گلستانه کسي نيست ... اينجا چکنم با شب گل همنفسي نيست ... * هم اکنون
سعيد عبدلي
@};- مداد دست خودت است
پرونده ات را بردار و هرچه مي خواهي بنويس و بکش ...
هرچه مي خواهد دل تنگت بگو !
امّا يادت باشد همين نوشته خودت را در روز قيامت بلند بلند براي ديگران خواهند خواند !!
مواظب باش چيزي ننويسي و نکشي که آبرويت برود
از طرف رقيب و عتيد ! ( دو فرشته مربوط به ثبت اعمال )
عرفان وادب
تو نيستي و من از غم فراق زار ميرنم...بيا ،برس به دادم که ندارم دگر تاب...
آواي من
ممنون...چشم.
آواي من
بيتابم ولحظه هاي دل در خواب است....اين ثانيه هاي بي ثمر بي تاب است*12بامدادبا تغيير
* راوندي *
آواي گرامي در اين بيت وزن صحيح است اما قافيه اشکال دارد دو کلمه (است ) در بيت رديف محسوب شده و کلمه قبل آن که خواب و کار ميباشد هم قافيه نيست شما في المثل ميتوانيد بجاي در کار بنويسيد بي تاب تا قافيه خواب با بي تاب درست شود يا اينکه بجاي در خواب بنويسيد بي بار تا کلمه بار با کلمه کار هم قافيه شود ... شما متوجه شديد رديف و قافيه چيست ؟
آواي من
بله...وقتي شعررو نوشتم به قافيه توجهي نکردم واصل موضوع رو خواستم حفظ کنم....
* راوندي *
بله اگر مصنوعات شعري نبود الآن اين فيد جاي سوزن انداختن نداشت :D
نگارستان خيال
احسنت جناب راوندي طبع شعر لطيفي داريد .زنده باد
* راوندي *
ممنونم شما لطف داريد :) البته کمال همنشينان در من اثر کرد :)
نگارستان خيال
خواهش ميکنم .
* راوندي *
*طول و عرض زندگي بايد برابر باشدت ... گر در اين طي مسير همراه داور باشدت ... * هم اکنون
نگارستان خيال
تا به فراق خو کنم صبر منو قرار کو؟//وعده وصل اگر دهد طاقت انتظار کو؟
* راوندي *
*واي اگر نماز من ، از سر وقت بگذرد ... آخر وقت خواندنش ، واي چه سخت بگذرد ... * هم اکنون
نگارستان خيال
به به ...التماس دعا
نگارستان خيال
*دلي كز معرفت نور و صفا ديد // به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد*
* راوندي *
شما محبت داريد نگارستان خيال گرامي ... شما لطف کنيد اشعارتان را پررنگ نموده و چنانچه از سروده هاي خودتان است تاريخ سرودن آنرا اعلام بفرماييد :) بهر حال قرار اين فيد اين است که هر کس خودش شعر را سروده باشد B-)
نگارستان خيال
زماني دور شعر هم مي گفتم .البته شعر سپيد نه منظوم .متاسفانه بعلت مشغله هاي فکري حس سرودنم از بين رفته است .
نگارستان خيال
حتي ديوان حافظ را اگر نه صد درصد نود درصد حفظ بودم .
* راوندي *
شعر گفتن مطلبي نيست که از ذهن برود درست مثل کسي که دوچرخه سواري ياد گرفت هميشه ميتواند سوار دوچرخه شود حتي بعد از چندين سال :)
* راوندي *
خانم نگارستان خيال شما با بنده در مورد بهترين غزل حافظ هم عقيده هستيد ؟
* راوندي *
* دنيا ز نگاه شخص دانا دنياست ... ور نه همه يک مکان و دنيا دنياست ... * هم اکنون
نگارستان خيال
بهترين غزل حافظ از ديد شما چيست جناب راوندي ؟
* راوندي *
بيا تا گل بر افشانيم و .....
نگارستان خيال
بله واقعا اين غزل زيباست
نگارستان خيال
اما بنده يوسف گمگشته رو خيلي دوست دارم .
* راوندي *
شکي نيست که غزليات يکي از يکي زيبا تر در بين ديوان ايشان وجود داره اما غزلي که عرض کردم از همان ابتدا خواننده رو جذب ميکنه ... فلک را سقف بشکافيم و طرحي نو در اندازيم !!! گاهي فکر ميکنم انسانهاي پيشين قدرت درکشان کمتر از کنونيان بوده اما اين شعر و اشعار ديگر خلاف اين عقيده رو ثابت ميکنه :) البته شخصيت حافظ فرق ميکنه با شخصيتي مثل رازي :)
نگارستان خيال
*تا حب علي و آل او يافته ايم...
کام دل خويش مو به مو يافته ايم*
* راوندي *
بيت زيبايي هست !! مشخص نکردين نام شاعر رو ؟! عجيبه که پر رنگ نشده شايد بخاطر اون علامتهاي وسط دو مصرع باشه !؟
نگارستان خيال
از حفظيات هست نام شاعر رو متاسفانه نمي دونم . بازم پر رنگ نشد
* راوندي *
خانم نگارستان خيال بايد شعر از خودتون باشه B-) في البداهه باشه ديگه چه بهتر :)
* راوندي *
*مدار زندگانيم ار به گرد او چرخيد ... چگونه وصف کنم از اين همنشيني خورشيد ... * هم اکنون
نگارستان خيال
@};-
* راوندي *
@};-
آواي من
*دلم تنگه واسه ياري که بي چشماش محزونم.....من اين فردارو بي چشمات عذاب سخت ميدونم* 13:45
* راوندي *
* مرا چون عشق از درس تو آموخت ... مدارکهاي ديگر را زد و سوخت ... * :) هم اکنون
آواي من
*تاک بي خوشه در اين زنجير بود...حکمت حرف دلت انجير بود*6 مرداد 1395
* راوندي *
سلام نسرين خانم تک بيت زيبايي ثبت کرديد حقيقتش هر چه فکر ميکنم باز هم شعرم با ت تموم ميشه بخاطر اينه که هنوز جواب ندادم مثل : * داغ عشقي که در اين مخزن اسرار نشست ... شعله در جان زد و هر منطق و پندار شکست *
يک فنجان آرامش
http://puke.parsiblog.com/Posts/66/
آواي من
*توتيا را تو به چشمان دلم آويختي...پس چرا چشم دلت اينگونه بيتاب من است؟*(زياد جالب نشد)
* راوندي *
چرا ؟ قشنگ شد البته بيشتر معناش * تا به دنيا هست او را خواهمش ... چون رود من ميرم و ميارمش *
آواي من
شعري رو که با ذوق نمينويسم دوست ندارم،،،،*شهد گل بي تاب فرداي من است...سهم من از زندگي خواب من است*،،،ديييييي
* راوندي *
درک ميکنم بهر حال هميشه حال آدمي يکسان نيست ،،، *تو از تبار منو راه مني ... در شب تيره تو چو ماه مني *
آواي من
* يک لحظه گمانم برد گم شده ام،،،،فارغ از اين جهان و مردم شده ام*شعرتونو دوست داشتم جناب راوندي
* راوندي *
ممنون از شما ، ببخشيدا اما احساس ميکنم شما داريد کم کم از وزن شعر دور ميشيد که تقريبا ميشه با جابجايي کلمات اون رو اصلاح کرد مثلن : يک لحظه گمانم برد که گم شده ام ... فارغ از جهان و اين مردم شده ام ،،،،، * ميان خاطرات گرم عاشق ،،، نميبيني دگر رنگ شقايق *
آواي من
:)آخه آخرين بار فقط يه شعري گفتم طولاني که بعد از خوابم بود،وقتي شعرو خوندم انگار بعضي کلمات از خودم نبود،دقيقا بااحساس ترين شعرم بود،بعد از اون هرچي شعر ميگم خراب ميشه،نميدونم چرا،شمابه بزرگي خودتون ببخشين.شعر اصلاح شده توسط شما واقعا قشنگ تر بود
* راوندي *
اين نظر لطف شماست اما مهم اينه که بهر صورت استعداد شعر گفتن داريد فقط بايد قدري بيشتر تامل کنيد با اطمينان ميگم که موفق ميشيد وزن شعر درست مانند يک آهنگ موزون ميمونه البته کتابهايي هم راجع به اين موضوع داريم اما بدون آنها هم ميشه به رمز و رازش پي برد
* راوندي *
شعر گفتن انتها نداره خودمم در آغاز راهم
آواي من
*قله ي عشق نفس گير توهم پيداشد،،،،توهمانجايي که من در قلمش جاماندم.*
* راوندي *
احسنت
* راوندي *
* مرا امشب نگاه سردت آموخت ،،، که بايد سوخت يا رخت کفن دوخت *
* راوندي *
هر چند کفن دوختني نيست اما در اينجا ميدوزيم ديگه حالا هر اتفاقي که ميخواد بيفته آخه شکست عشقي در ميون بوده:D
آواي من
*تکيه کردم به رخت محو جمالت گشتم،،،،فرض اين بود که من دور دلت مي گشتم* يا *بر تماشاي خيالت به دلت برگشتم*
* راوندي *
* ما در اين ميکده مست رخ ياريم همه ،،، منتظر تآمدن فصل بهاريم همه *
آواي من
* مرگ فرياد سرابي است که در دل داريم،،،،توبه مانندرباطي که دلش ناکوک است*
* راوندي *
* تا درون دل هر ذره نشاني از اوست ،،، ميروم در پي دلدار که راهي نيکوست*
* راوندي *
در اين فيد بايد شاعر شد
آواي من
*ترسم از آه دلت اي ماه افسون کار من...رج به رج ميدوزي اين اشک جفاکاردلم*
* راوندي *
{a h=nasrin1}آواي من{/a} آفرين نسرين خانم :) کف و هوراااااااااا
* راوندي *
* مدارا ميکنم با هر جفايش ،،، که تا شايد برون ريزد صفايش *
* راوندي *
:D
* راوندي *
اين نيست