شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ *شنيدم جواني پليد و شرور / به مادر همي تاختي از غرور / تني را که تاب و تواني نداشت / به بالاي کوه بلندي گذاشت / چو ميخواست برگردد آن تيره بخت / که ناگاه بناليد مادر سخت / که اي کردگار حکيم بزرگ / نگردد جوانم گرفتار گرگ / اللهي ز فرزند من دستگير / که سالم از اين کوه آيد به زير ... *
*سلام دوستان * اين شعر را مادرم تا اينجا برايم خوانده و ادامه اش را نميداند البته خودش ميگويد که ادامه ندارد و ادامه را بصورت روايت تعريف ميکند . بنده از روي حکايت پنج بيت به آن اضافه نموده ام که برايتان مينويسم *باشد که بيشتر قدر مادرهايمان را بدانيم *
*چو آن بي خرد آمدي خانه اش / بيافتاد آتش به کاشانه اش / پشيمان شد از کرده و کار خويش / پريشان شدش حال و بر کند ريش / بر آمد سحر سوي کوه بلند / که مادر رها سازد از هر گزند / ولي چون به نزديک مادر رسيد / بجز سر ز مادر عضوي نديد / بزد غرشي کوه از اين ماجرا / به آتش بپوشاند اين صحنه را *
هر گونه پيشنهاد و انتقاد در مورد سروده ام بلامانع است .
من جايي نخونده و نشنيده بودم ... حالا اين شعر شبيه آن است يا اينکه خودش است ؟
با اجازه دوستان ... تا بعد ...
ممنون از دوستان خوبم براي بازنشر و علاقه منديشان @};-
*آبروي اهل ايمان از دعاي مادر است*
شبر
حافظا :)
*خدمت مادر نمودن چون جهاد اکبر است *
لطف عالي مستدام جناب شبر @};-
شبر
:) @};-
*وقتيکه بپاي مادر پيرت نشستي و اون يک داستان رو دهها بار برات تعريف کرد و تو هر دفه طوري رفتار کردي که انگار براي بار اولته که ميشنوي ذره اي از حق مادرت رو ادا کردي *
‍‍‍‍* راوندي *
رتبه 80
15 برگزیده
1077 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top