پيام
+
طناب بي دار
دود تلخ سيگار ، تيره کرده ديوار
کودکاني بيمار ، رفته رنگ از رخسار
چهره ها افسرده ، خنده سرد و مرده
اعتياد از خانه ، روشني را برده
مي خرامد چون مار ، در نفسهاي هر بار
حلقه هايي از دود ، چون طناب بي دار
خالي و بي فرياد ، در گذر با هر باد
مردن تدريجي ، سرگذشت معتاد
عشق هر دردانه ، حرم امن خانه
در فضايي مسموم ، امنيت بيگانه
اي که خود آزاري ، دود هر سيگاري
افکني در خلقت ، چون طناب داري
آه
mariii
03/12/19

* راوندي *
آه از اين بيماري ، مردن تکراري ، همنفس با هر دم ، توي رگها جاري . مردمان هشيار ، زين حديث تکرار ، از ته دل دارند ، نفرتي از سيگار ... اين ترانه را آهنگ ساخته ام و چند سال قبل در وزارت ارشاد به تصويب رسيده است .
جوادتبريزي
عالي جناب راوندي مانا باشيد@};-
* راوندي *
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} سپاس عاليجناب عشق جناب تبريزي @};-
انديشه نگار
چه قشنگ
* راوندي *
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} تشکر ميکنم از توجه شما لطف داريد
* راوندي *
اين ترانه هم مانند ديگر سروده ها و طرحها داستان خود را دارد که بسيار جالب است . براي اينکه سعي کنم از سر شوراي صدا و سيما بگذرم تصميم گرفتم اين شعر را از طريق ستاد مبارزه با مواد مخدر وارد شورا کنم لذا رفتن ستاد مرکزي واقع در حوالي گمرک و ميدان منيريه :)
* راوندي *
آنجا چه گذشت را کاري ندارم اما گفتند رياست ما در صدا و سيما بگمانم رياست مسائل مالي را بر عهده دارد حالا پست رياستشان خوب يادم نيست . از آنجا تا جام جم خيلي راه است خسته و گرسنه خودم را به آنجا رساندم ايشان در يکي از برجهاي جام جم مستقر بودند .
* راوندي *
وقتي رسيدم ديدم دارند ظرفهاي غذا را با چرخهاي چند طبقه برميگردانند باور کنيد اگر آن منظره را مي ديديد دلتان به حال مردم محروم بيشتر ميسوخت بشقابهاي برنج نيم خورده جوجه ظرفهاي سالادي که نظيرش را کمتر ميبينيد انگار فقط يک برگ کاهو آن خورده شده باشد . بعد غير از اينها در هر طبقه پر از دفتر و در هر دفتر چند نفر پشت ميز نشسته
* راوندي *
بهر حال با مراجعه به منشي ايشان و بيان مطلب که بردند خدمتشان نامه اي در اين خصوص به شوراي شهر نوشتند و بنده يادم نيست همان روز يا روزي ديگر به مرکز شورا که در مکان ديگري بود رفته و شعر را همراه نامه تقديم کردم و چند روز بعد که مراجعه کردم گفتند شعر رد شده و منشي آنجا که آقايي بود گفت : اگر قرار باشد در مورد سيگار شعر بگوييم که اينجوري نميگوييم :D
* راوندي *
يادم هست يک بار که براي صرفه جويي در آب بود يا مطلب ديگري بارها با دفتر معاون صدا و سيما ارتباط گرفتم و البته نامه اي هم در آن مورد نوشته بودم تا آخر يکي از منشي هاي دفتر گفت آقاي راوندي اينها معلوم نيست دارند چکار ميکنند انگار ميخواهند مملکت را بر باد فنا بدهند و فرار کنند شما اينها رو ول کن و برو دنبال زندگي خودت .
* راوندي *
يک بار هم که اينجا از مسئولين آنجا گله ميکردم که حق و حقوقم را خوردند يکي از کاربران خانم که انگار آنجا پستي داشت نوشت اينهمه از آنها بد ميگويي آنوقت توقع داري اجازه دهند توي تلويزيون برنامه داشته باشي ، او نميدانست که نوشتن گلايه ها براي من يک تکليف است