پيام
+
شنيدين که ميگن حالا دختر و پسر
برن توي اون اطاق با هم صحبت کنن
ببينم تفاهم دارند يا نه. ! :)
چند وقت ديگه ميگن حالا دختر و پسر.
برن تو پارسي يار گفتگو کنن.
اگر بعد از شش ماه دعواشون نشد بعد قرار محضر بذاريم. :D
* راوندي *
99/1/6
# هفت آسمان
مگه همه پارسي يار رو ميشناسن ؟
# هفت آسمان
فيدتون بو قورمه سبزي ميده
* راوندي *
{a h=haftasman}# هفت آسمان{/a} مگه غير از ما کس ديگه اي هم هست. ؟
* راوندي *
{a h=haftasman}# هفت آسمان{/a} مشکل ما را فقط شهاب سنگ ميتونه حل کنه
2-FDAN
{a h=ravandi} راوندي {/a} منظورتون شخص خاصيه؟:D
2-FDAN
{a h=haftasman}# هفت آسمان{/a} خيلي بو ميده:D
نوشته هاي ...
حس ميکنم اشاره به کس خاصي داره:D
* راوندي *
{a h=naslehjavan}نوشته هاي ...{/a} @2FDAN شماها که شش ماهتون خيلي وقته تمام شده بنابراين فکر نکنين که روي سخنم با شماست :D بهر حال نميتونم بگم که از گفتگوهاي شما الهام نگرفتم :) بطور کلي بنظرم خيلي فکر خوبي آمد که دختر و پسر خيلي بهتر با طرز فکر هم آشنا بشن =)
* راوندي *
{a h=goldenrose}دهکده موسيقي{/a} اين اختلاف من و مريم خانم ريشه هاي عميق چندين و چند ساله داره که هر چقدر هم درختش رو قطع کنيم باز از يه جاي ديگه ميزنه بيرون. :D
2-FDAN
{a h=ravandi} راوندي {/a} قبول دارم:-D
# هفت آسمان
{a h=ravandi} راوندي {/a} نه غير از ما هيچکسي تو اين جهان هستي نيست.همين چندتا نخودچي هستيم دور هم خوشيم
# هفت آسمان
{a h=ravandi} راوندي {/a} مگه اون دنيا نمياي؟؟؟ منکه اونجام.بيا اونجا سنگامون را وا بکنيم.
# هفت آسمان
{a h=ravandi} راوندي {/a} چندين و چندساله؟؟؟؟ وااااا .من اصلا قبل از امسال.سالهاي قبل اصلا يادم نمياد باتون بحث و صحبت خاصي کرده باشم.ولي قبول دارم ريشه قضيه عميقه و ....
*پوريا*
من هم گاهي به اينجا سر ميزنم. هنوز به عادت گذشته. ولي قول ميدم از دور وايستم نگاه کنم جوونا حرفاشون رو بزنن.
* راوندي *
{a h=ANFD}2FDAN{/a} سخن کز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند. :)
* راوندي *
{a h=haftasman}# هفت آسمان{/a} هميشه همين فکر هست که دنيا رو تغيير ميده منتهي شما باور نداريد اون انبر مثال خوبي بود عميق تر بيانديشيد.
* راوندي *
{a h=haftasman}# هفت آسمان{/a} اون دنيا ما همديگه رو نميبينيم.
* راوندي *
{a h=haftasman}# هفت آسمان{/a} هر چقدر هم گذشته ها رو فراموش کرده باشيد نبايد مشاعره هايي رو که با هم داشتيم رو يادتون نباشه
* راوندي *
{a h=all4persian}پوريا{/a} نه آقا پوريا بيا گفتگو کن و اجازه بده از تجربيات ارزشمند شما بهره ببريم ... بحثهاي مفصل شما يادم هست . البته الآن ديگه اونجوري نيست و با دو کلمه همه قانع ميشن .
*پوريا*
{a h=ravandi} راوندي {/a} بحث مفصل منو يادتون هست ؟ : ) بام ؟ شيب؟
* راوندي *
{a h=all4persian}پوريا{/a} من آخرشم با تمام راهنماييهاي آقاي خدايي متوجه نشدم اين بام شيبدار يعني چه. :D سرچ هم کردم اما فايده اي نداشت. :)
*پوريا*
{a h=ravandi} راوندي {/a} https://www.aparat.com/v/viRPT/%D8%AD%D9%88%D9%84_%D8%B4%D8%AF%D9%86_%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4_%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2_.%D8%B4%DB%8C%D8%A8%D8%9F%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%9F
* راوندي *
{a h=all4persian}پوريا{/a} :D نميدونم چرا زودتر نديدم :) حالا ياد اون زماني افتادم که همين سنين بودم ... البته خدا همه رفتگان شما را بيامرزه خدا بيامرزي داشت سقف دستشويي حياط را درست ميکرد منو خدا بيامرزد پدرم که رسيديم تقريبا تمام شده بود اون بنده خدا چند تا تير چوب گذاشته بود و به موازات همانها هم حصير گذاشته بود بعد از اينکه روي آنها کاه گل ريخته بود حصيرها شکم داده بودند و اومده بودند پايين
* راوندي *
من به اون خدا بيامرزد گفتم شما چرا حصيرها رو اين طرفي گذاشتين بايد از اون طرف ميچيديد تا اينطوري پايين نياد ... پدرم گفت : ببين اين بچه از تو بهتر ميفهمه. :) متاسفانه تا کلاس ششم کسي متوجه نشد که من چشمام ضعيف هست و بخاطر قد بلند هم ته کلاس مينشستم بخاطر همين رياضيم ضعيف شد و در جا زدم. :D
*پوريا*
{a h=ravandi} راوندي {/a} :D خيلي خاطره باحالي بود. چيزي از ارزش هاي شما کم نميشه
* راوندي *
{a h=all4persian}پوريا{/a} ممنون آقا پوريا :) بله خاطره خيلي هست که خيلي هاش هم روياهايي بود که به حقيقت پيوست :D