پيام
+
* سلام دوستان *
شما وقتيکه در پارسي بلاگ وبلاگ ساختيد
چقدر زمان برد تا متوجه بشيد اينجا سالن گفتگو هست ؟
آيا از قبل ميدانستيد ؟ وقتي متوجه شديد چه احساسي داشتيد ؟

*ترخون بانو*
96/8/18
* راوندي *
حقيقتش خودم دو سالي طول کشيد تا متوجه پارسي يار شدم فقط مي اومدم و مطلبي رو چه اينجا يا توي وبلاگ ديگرم در پارسي بلاگ وارد ميکردم و زود هم ميرفتم ... اما وقتيکه روي گزينه کليک کردم برام خيلي عجيب بود از خودم پرسيم اين نوشته ها چيه ؟ قبل از اينکه با اين محيط آشنا بشم فقط دکتر سخني بود که تولدم رو تبريک ميگفت:) البته بايد اعتراف کنم که مردم بيشتر در پرشين بلاگ باهام در ارتباط بودند .
*mohadeseh*
سلام.من وقتي وبلاگم رو ساختم همون موقع برام ي درخواست دوستي اومد و بعد از پذيرفتن درخواست متوجه شدم....حسم توي اون لحظه رو نميدونم چطور توصيف کنم:)
* راوندي *
ممنون مهديس خانم خيلي با احساس بود معلومه حضور ذهن خوبي داريد
*سحربانو*
سلام. من تا مدتها سراغش نرفتم. نميدونستم چي هس. هر درخواست دوستي هم ميومد رد ميزدم. فک ميکردم يه چت روم هس مث چت روم هاي ديگه که محيط خوبي هم نداشتن. کم کم صفحه رو باز کردم و ديدم که نه. خيلي هم فضاي خوبي داره:)
* راوندي *
ديگه کسي نيست که بتونه احساساتشو بيان کنه * زود باشيد اعتراف کنيد *:D
* راوندي *
مرسي سحربانو از اينکه احساسات اون موقع رو بيان کردي برام خيلي جالب بود :) * و بعدشم شديد يکي از کاربران اصلي *
آواي من
سلام،من همون لحظه فهميدم،بعدشم که شعرمو گذاشتم گفتم الان سيل پيام هاست که به سمتم روونه ميشه،ولي هرچي منتظر موندم ديدم نه،بعدش فقط علاقمندي ميزدم،و بعد مخالفت ها و نظراتمو اعلام ميکردم،
آواي من
،بعد هم فيد زدن بلد نبودم عليرضاخان يه بار داشت به يه نفر توضيح ميداد يادگرفتم،بعدم فرستادن عکس رو بلد نبودم که جناب ذره بين زنده گفتن شما عکس گلاتونو بگيرين ومن يادتون ميدم ولي بعدش خودم کم کم ياد گرفتم،بعدم من تنها چيزي که نديده بودم شکلکا بود خيلي ذوق ميکردم که با نوشتن خخخخ تبديل به شکلک ميشديه بار اتفاقي دستم خورد ياد گرفتم
* راوندي *
حقيقتش ما چون با هم ارتباط مشاعره اي داريم خيلي دلم براتون تنگ شده بود خيلي قشنگ توضيح داديد چيزي نمونده بود که برم بخوابم پيام شما رو که ديدم خواب از سرم پريد:)
*سحربانو*
{a h=ravandi} راوندي {/a}شما لطف داريد. دوران خوبي بود.
آواي من
:) لطف شمارو ميرسونه جناب راوندي،ممنون
در انتظار آفتاب
من نزديک دوسال پس از ساخت وبلاگم جرات کردم و وارد پارسي يار شدم:) البته چند باري سر زده بودم و يک سري اسم ميديدم که با هم حرف ميزنن:) و چون هيچ کسي رو نميشناختم وارد بحث نميشدم
* راوندي *
خواهش ميکنم سحربانوي محترمه:) احساس ميکردم همه مانند خودم يک حس خاص داشته باشند تا بحال کسي به اين همه احساسات متفاوت که دانستنش براي همه دوستان جالب انگيزه دقت نکرده بود :)
* راوندي *
اختيار داريد نسرين خانم ... اشعارتان متفاوت و زيباست:)
* راوندي *
بنابراين من با شما در انتظار آفتاب خاطرات يکساني داريم:)
* آناهيتا*
من قشنگ يادمه:) تا وبمو ساختم سحر بانو درخواست دوستي داد ...تاييد کردم اومدم تو پيامهاي همه و کم کم ياد گرفتم : ) يادمه واسه بعضيا بي دليل مخالفت ميزدم:D چهارتا لايک چهارتا مخالفت=) اصن ي وضعي : )
* راوندي *
تا اينجا آناهيتا خانم شما سريع السير ترين پرنده اي بودي که در اين فضا به پرواز درآمدي البته اين رو هم بگم که يک سال و سه ماه پيش آدما خيلي فرق ميکردند تا پنج شش سال پيش:) ممنون از نظر صريحت با حال بود ...:)
* آناهيتا*
بعله زود ياد گرفتم :) طوريکه چن روزه ک بود وبم ميومدم تو بحثا لج بازي مي کردم =) يادش بخيررر : ) خواهش آقاي راوندي : )
* راوندي *
تمامش خاطرست:) اما خوشا بحال آنهايي که براي تجربه آموختن از کاربرهاي با تجربه چشماشون رو روي جملات درشت کردن:)
* آناهيتا*
چشامو ک درشت ميکردم : ) ولي اونقدررر لج بازي مي کردم ک کاربران با تجربه ام ميگفتم بيخي ! ديگه بسه اصن شما درس ميگي :D البته نميگم کلا کار درستيه ولي مرغم ي پا داره : ))
* راوندي *
بله شيطنت ميکردي:) اما آدمي تا ديگران رو قبول نداشته باشه و روي يک دنده بمونه پيشرفت نميکنه ... روي سخنم با شما نبودا بطور کلي گفتم خودم تجربه کردمB-)
* آناهيتا*
ميفهمم:) ولي خب ديگه عادت کردم کلا عادت دارم يا خودم برم سمت چيزي يادش بگيرم يا تجربه کنم : ) لج بازيم درس بشو نيس=)
* راوندي *
نود و نه درصد آدمها اينطورين خصوصن در جواني و نوجواني اما هر چي سن ميره بالا بر عکس ميشه که اگر نشه بايد تاسف خورد ... من بايد ساعتي مرخص بشم با اجازه ...
* آناهيتا*
اوهوم ولي من ديگه خيليييي لج باز تر از بقيه ام=) کم نميارمB-) شبتون پر از ياده خدا
* راوندي *
من خيلي خوش شانس بودم که لج بازي از شما نديدم:) گمان ميکنم بمن رحم کرديد:D شب و روزتون با ياد خدا
*ري را
من اصلا يادم نيست
* راوندي *
{a h=shaerekochak} ري را{/a} بنابراين پيداست که خيلي زود متوجه شديد:)
* راوندي *
{a h=haftasman}2 هفت آسمان{/a} وقتي وارد پيامرسان شديد چه احساسي داشتيد ؟ قبل از اون جايي گفتگوي اينترنتي داشتيد ؟ خودم چون نداشتم برام خيلي عجيب و جالب بود !