نظرات ارسالي
+
همايش پارسي بلاگ طي سالهاي دور از تحريم @};- :) @};- کسي از اشخاص داخل عکس اينجا هست ؟ :)





*ترخون بانو*
5:34 عصر
* راوندي *
من و عکس گذاشتن يهويي :D زمان برگزاري همايش من وبلاگ داشتم اما بيشتر توي پرشين بلاگ فعال بودم و سالها خبر از تالار گفتگوي پارسي بلاگ نداشتم :)
يک فنجان آرامش
سلام،منم خيلي دوست داشتم اونجا باشم.کلا تو جمع دوستان پارسي باشم:)
* راوندي *
{a h=setarehab}ترخون بانو{/a} درود بر شما باد @};- اينطور که پيداست غير از جناب مهندس فخري هيچکس نيست :)
*ترخون بانو*
{a h=ravandi} راوندي {/a} سلامت باشيد@};-پس کدوم کاربران عزيز هستن؟
*ترخون بانو*
10:20 صبح
در اينجا لازم ميدانم حديثي را نقل کنم ، البته که پيامبر به دليل اينکه دنياي ديگر برايشان يقين شده بود سخت به آب و آتش ميزدند که مردم را به راه راست بياورند و اين يک امر طبيعيست به همين واسطه پروردگار به ايشان فرمودند نميخواد اينقدر بخاطر بنده هاي من خودت را به هلاکت بياندازيد من خودم هم با آنان اتمام حجت ميکنم @};-
اودسان
ديروز 10:32 عصر
محبوبه من!
عزيزِ هنرمند من!
تو چنان کلمات را نقاشي ميکني که انگار روحي تازه بر جان خشک اين حروف ها دميدهاي،
تو آنگونه کلمات را بر جان کاغذ ميريزي ،که گويي بر رگ هاي هرکدامشان خوني تازه دواندهاي و جاني ديگر بر آنها بخشيدهاي...تو چنان کلمات را کنار هم ميچيني که انگار زيباتر از اين نميتواند باشد
انگشتان هنرمند تو...
قلم را به رقص درميآورد و مرکب را به ذوق و شور وا ميدارد
اما
فراتر از اينها
بودنت...
همين بودنت لحظاتي را برايم آفريده که دوست دارم قابشان کنم و به ديوار جانم بياويزمشان...
لحظاتي که هنرمندانهتر از همه تابلوهاي جهان است!
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} سلام استاد تبريزي بزرگوار. درود بابت ديدگاه بسيار قشنگتون @};- عالي حضور شماست . ممنونم از حضور گرانقدرتون .
+
نقل است به بايزيد بسطامي گفتند:
اگر در روز رستاخيز،خداوند به تو گفت چه آورده اي چه خواهي گفت؟
بايزيد گفت: وقتي فقيري برکريمي وارد مي شود به او نمي گويند چه آورده اي،بلکه مي گويند چه مي خواهي....؟
کريميان با بدان هم بد نکردند
کسي را از در خود رد نکردند.
وبه قول مولانا:
گر تو با بد، بد کني
پس فرق چيست؟
هما بانو
ديروز 2:59 عصر
{a h=ravandi} راوندي {/a} جناب راوندي،اين بيان اوج رجاست که محبوب ذات باري تعالي است ونافي عمل نيست،واي بسا عجب عابد اورا به مهلکه ورجا مخلوق اورا اهل نجات مي کند،ممنون ازلطف وحسن نظرشما@};-
+
حال من خوب است اما با تو بهتر مي شوم
آخ…تا مي بينمت يک جور ديگر مي شوم
با تو حس شعر در من بيشتر گل مي کند
ياسم و باران که مي بارد معطر مي شوم
عارفانه هاي يک دوست
ديروز 7:32 عصر
+
آدمها به فراموشي محتاجترند تا به خاطره.
آدمها از خاطرات خنجر ميسازند و با خنجرِ خاطره خط مياندازند روي همهچيز زندگي.
زندگي خجالت ميکشد که از ذهن بيرون بيايد، بس که تن و بدن و سر و صورتش خطخطي خاطرات است.
گاهي، خاطره خطرناکترين چيز جهانه
هما بانو
03/12/22
قبل از انقلاب ترانه اي بود که ميگفت : خدايا فراموشيم ده ، لب بسته خاموشيم ده ... يادم هست يک شب در خواب شنيدم که صدايي گفت : بعضي ها اين را از خدا خواستند و خدا هم به آنها داد :)
درودبربانوي پارسي،@};- کاش مي شد فراموش کرد، اماچگونه مي شود لحظه هاي شيرين وسخت عاشقي را فراموش کرد،مرا دور از تو خواهد کشت باهم هاي بعدازتو.
+
اَللَّهُمَّ لاَ بُدَّ مِنْ أَمْرِكَ
وَ لاَ بُدَّ مِنْ قَدَرِكَ
وَ لاَ بُدَّ مِنْ قَضَائِكَ
وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِكَ...



طاووس زيباترين
03/12/22
1 فرد دیگر
10 فرد دیگر
+
بايد خوب خداحافظي کرد ،
چه با زندگي ، چه با يک دوست ، چه با يک عزيز...
به موقع بايد خداحافظي کرد ،
با احترام بايد خداحافظي کرد...
تايمش رو بايد فهميد!!


هايدي
03/12/22
خداحافظي ازاين جهت سخته که دل کندن از تعلقات ودلبستگي هاست، به قول فاضل به خداحافظي تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتي و دلم ثانيه اي بند نشد
دو نفر در دو برنامه مختلف گفتند که ما آنجا گفتيم که در دنيا نماز ميخوانديم . دو پاسخ مختلف دريافت کرده بودند که برايم مسأله خواندن نماز را روشن کرد به اولي گفته بودند که اگر نميخواندي هم فرقي نميکرد :D به دومي گفته بودند که براي خودت ميخواندي :) اين واقعيتيست که ما اينجا احساس ميکنيم . چه بعد از خواندن نماز احساس راحتي و سبکي ميکنيم . و واي به وقتيکه نخوانيم
2 فرد دیگر
18 فرد دیگر
+
ديوار يا آيينه؟
تو راه مرا بسته،من راه تورا بسته،
اميد رهايي نيست وقتي همه ديواريم.
اگر ما به جايي آيينه، براي همديگرديوار باشيم مدام مانع تراشي کنيم ومانع رشد همديگر شويم،تمام کارها به ديوار وبه بن بست ختم مي شود.
اما اگر براي همديگر،آيينه باشيم،وهمديگررا مثل آيينه آنگونه که هست نشان دهيم نه کم نه زياد،واگرعيبي هم باشد مثل آيينه رودررو،شفاف ،بيان کنيم،درچنين محيطي انسان هابه تعالي ورشد مي رسند
*ترخون بانو*
03/12/21
ادامه.....
دوست دارم دوستان عيب مرا همچون آيينه روبرو گويند.
نه که چون شانه با هزار زبان پشت سررفته موبه مو گويند.
به اين خاطر درمتون ديني ما آمده: انسان هاي مومن وباورمند آيينه همديگراند.
چرا که:
1- آينه عيب و ايراد و آلودگي ها را نشان مي دهد . مؤمن هم بايد عيب برادرش را بگويد و ترس وخجالت مانع نشود.
.
2- آينه در کنار عيبها زيبايي ها را هم نشان مي دهد. مؤمن هم بايد در کنار نقاط منفي نقاط مثبت را هم مطرح کند.
3- آينه عيب را رو برو مي گويد مؤمن هم نبايد غيبت کند بلکه به خود شخص بگويد
4- آينه عيب را بي سر و صدا مي گويد مؤمن هم بايد آرام بدون اينکه دادو فرياد و آبروريزي کند برادرانه عيب برادرش را مطرح کند.
+
گر رضا بود نگارت به لبش جان بسپار
شيخ و واعظ همه فتواي غلط ميگويند.
در ادبيات عرفاني ما شيخ واعظ نماد دين دارن متظاهرهستند که به ظاهر دين پايبندندنه به باطن وهسته آن وهرکسي را که غير خودشان مي انديشد ومي فهمد وعمل مي کند باتازيانه تکفير مي نوازند، ونقطه مقابلشان عارفان سالک است،انسان هاي خودساخته باورمند.
حافظه ميگه: مريد پيرمغانم زمن مرنج اي شيخ
چرا که وعده تو کردي و او بجا آورد.
#تبريزي
انديشه نگار
03/12/21
+
سلامي
سر آغاز آواز عشق
و باب صداقت
و طرح طلوع..... هنوز باغ مني ، اي خشک
هنوز حرف مني ، اي لال
دبيرستان انصاري
03/12/21
+
فرزندم در دهه سي زندگي تنها بودم، در آستانه چهل تو آمدي و خواهي بود تا.... .. بعد از اين را نمي دانم باور دارم ،گر به همه عمر خويش با تو بر آرم دمي، حاصل عمر آن دميست باقي ايام رفت.... اما ايمان دارم تو دهه هاي زيادي را ميگذراني شصت، هفتاد، هشتاد..... هميشه با عشق، ايمان ومعرفت زندگي کن ودر دل با تمناي ايران سربلند
2-بهار انديشه
03/12/21
+
#نوستالژي
وقتي اسفند مي شود بوي گذشته ها مي آيد
ويادش بخير خاطره ها و خونه تکوني و
بوي زندگي
زماني،مادر قوت داشت،
خانه وسعت داشت
فرش حرمت داشت
آب برکت داشت،
ولي زمان
امان از چرخ زمان،
چه قدر سرعت داشت.
خاطرات خوب وشيرين
بازي روي تشک ها ولحاف هاي نو....
دزدکي بزرگ شديم
به قول شهريار طفل بودم دزدکي پيرو عليلم ساختند.
وبه قول صائب
زروزگار جواني خبر چه مي پرسي
چوبرق آمد وچون ابر نوبهار گذشت.
جوادتبريزي
03/12/21

+
دايي جان من بهار 1404 را نديده رفت.... ومن هم او را نديده نميدانم به کجا مي روم افسوس... ايستاده بودم
هوا سرد بود
رد شدي
نگاه کردي
هوا سردتر شد
مرا نديدي و رد شدي
ولي من
هنوز ايستاده بودم
هرروز نگاهت را مرور ميکنم
و هرروز
سردتر ميشود.
مهرباني #
03/12/20
+
به رفوگران بگوييد ز رفو گذشت اين دل، چه رفو کنم دلي را که هزار پاره دارد
مهرباني #
03/12/20